اخبار بازی

نقطه‌ های اوج؛ بهترین نسخه‌های هر فرنچایز (بخش دوم)

فرنچایز ها در طول سال‌های عرضه‌ خود مسیر پر فراز و نشیبی را پشت سر می‌گذارند. در این مقاله با بررسی بهترین نسخه‌‌ی فرنچایزهای محبوب همراه ما باشید.

هنگام نجات یک انسان خاص از دست قبیله‌ای ویران شده به دست زامبی‌ها؛ هنگام نجات مردم یک شهر از شر موجودی عجیب و خارجی؛ موقع نجات یک سرزمین از چنگال نیرویی ظالم و متغاصم، زمان نجات کره‌ی زمین از دست فضایی‌ها و یا حتی موقع محافظت از کل منظومه شمسی، و البته شاید هم برای نجات یک جواهر ارزشمند و قدیمی برای این‌که به دست افراد نااهل نیفتد؛ تا به حال چندین و چند مرتبه، در فرنچایزهای مختلف و در نقش افراد و شخصیت‌های مختلفی، اهداف بزرگی را دنبال کرده‌ایم و به سرانجام رسانده‌ایم.
با ما همراه باشید تا چندتا از بزرگ‌ترین و برترین عناوین صنعت گیم را با هم مرور کنیم و تجدید خاطراتی هم با چندتا از عناوین قدیمی داشته باشیم.
لازم به ذکر است که این مقاله ابدا هیچ ترتیب خاصی ندارد و شماره‌ی اول و دهم، هیچ برتری یا نقطه ضعفی نسبت به همدیگر ندارند و همگی در سبک و ژانر خود، به بهترین شکل ممکن عمل کرده‌اند.

Tom Clancy’s Splinter Cell: Chaos Theory:

یکی از بهترین اخباری که امسال شنیدیم، خبر ریبوت شدن سری فوق‌العاده‌ی اسپیلنتر سل است، سری‌ بازی‌ای که به دلیل نبود رقیب دیرینه‌اش یعنی متال گیر، جایگزینی هم برایش در نسل هشتم نداشتیم و واقعا چقدر جای آن خالی بود …
اگر نسل هشتم، همین سم فیشر را هم داخلش داشت، جایگاهش در نزد من چندین درجه بالاتر بود (خداروشکر که حداقل مامور ۴۷ دوست داشتنی را در این نسل از دست ندادیم).
نسخه‌های مختلف اسپلینتر سل، همگی در سطح کیفی بسیار خوبی قرار دارند و به عنوان فن و طرفدار چندین و چند ساله این سری، از تجربه‌ی همه عناوین این فرنچایز لذت برده‌ام، هرچند که دو نسخه آخر آن حال و هوای متفاوتی نسبت به آثار قبلی داشتند و برای مثال اکشن در عنوان بلک لیست، به بالاترین حد ممکن رسیده بود (که به شخصه این را نقطه ضعف چندان بزرگی نمی‌دانم و به عنوان یک آپشن قابل دسترس، می‌تواند بازی‌بازان بیشتری را جذب کند)، منتها از نظر المان‌های مخفی‌کاری قطعا بهترین نسخه‌ی سری همین عنوان Chaos Theory است.
برخلاف بازی‌های امروزی یوبیسافت که هوش مصنوعی در همه آن‌ها در سطح افتضاحی قرار دارد، هوش مصنوعی این بازی، واقعا قوی کار شده بود، به این صورت که حتی وقتی در معرض دید دشمنان، دری را بازگذاشته رها کنید هم آن‌ها شک می‌برند، که موارد و جزئیات این چنینی را حداقل در عناوین امروزی یوبیسافت هم مشاهده نمی‌کنیم!
صداگذاری شخصیت‌های بازی واقعا خیلی خوب کار شده و صداگذاران بازی کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام داده‌اند. مثل نسخه‌های قبلی، شما می‌توانید دشمنان را از پشت سر گرفته و از آن‌ها بازجویی کنید. سطح کیفی گفت‌وگوها و دیالوگ‌‌ها در این حالت هم کاملا راضی کننده است و بهتر از هر عنوان دیگری در این سری است.
نسخه‌های موفق متال گیر و این نسخه از سری اسپلینتر سل، می‌توانند به عنوان کلاس درسی برای عناوین مخفی کاری برشمرده شوند. این عناوین هستند که نشان می‌دهند یک عنوان مخفی‌کاری واقعا باید چگونه باشد، این عناوین هستند که به ژانر مخفی‌کاری، ژانر تا حدودی فراموش‌ شده این روزهای صنعت گیم، معنا بخشیده‌اند.
امیدوارم که در نسل نهم ورق برگردد و دوباره شاهد عناوین مخفی‌کاری قدرتمندی مثل این عنوان باشیم.

‌Resident Evil 4:

به شخصه کپکام را جزو برترین، موفق‌ترین و تاثیرگذارترین کمپانی‌های بازی‌سازی می‌دانم. درست است که این شرکت همیشه و در هر دوره‌ای در دوران اوج خود به سر نبرده، ولی تا به امروز، عناوین بسیار باکیفیت و در مواردی هم عناوینی تاریخ‌ساز را ساخته و عرضه کرده است.
از نسخه‌های متعدد فرنچایز قدیمی و پیشروی رزیدنت ایول گرفته، تا سری دویل می کرای خود (که به اعتقاد بسیاری برترین آی پی هک اند اسلش موجود است) و یا حتی عناوین مبارزه‌ای و فایتینگی مثل استریت فایتر که باز هم به نوبه‌ی خودش از سطح کیفی فوق العاده بالایی برخوردار است.
به نظرم یکی از بهترین و قابل دسترس‌ترین راه‌ها برای موفقیت یک عنوان وحشتبقا یا اکشنبقا، چیزی نیست جز الگو گرفتن از همین رزیدنت ایول ۴، عنوانی که حدودا ۱۶ سال پیش یعنی در سال ۲۰۰۵ عرضه شده و نام سازنده‌ی خود یعنی آقای شینجی میکامی افسانه‌ای را برای همیشه در تاریخ صنعت گیم ماندگار ساخته است.
حتی همین رزیدنت ایول ویلیج هم که به عنوان یکی از بهترین عناوین سال ۲۰۲۱ محسوب می‌شود، عمده محبوبیت خود را وامدار المان‌هایی است که همگی الگو گرفته از شالوده و اساس رزیدنت ایول ۴ هستند.
این نسخه از رزیدنت ایول، با شایستگی تمام به عنوان برترین نسخه سری در این مقاله جای می‌گیرد و بر کسی پوشیده نیست که این عنوان نه تنها برترین نسخه سری، بلکه یکی از برترین عناوین کل صعنت گیم است، تا جایی که گاد او وار ۲۰۱۸ که هیچ ارتباطی از نظر سبکی و ژانری با این عنوان ندارد، باز تاثیر پذیرفته از او است و دوربین روی شانه‌ای دارد که اولین بار در این بازی، پایه‌ریزی شده است.
امیدواریم که کپکام بتواند در نسل نهم، ریمیک بسیار موفقی از این عنوان ساخته و عرضه کند، چیزی که در حد و اندازه‌های این نام بزرگ باشد و بتواند بار دیگر، ابهت و جایگاه والای این سری را به همگان نشان دهد، مثل چیزی که در رزیدنت ایول ریمیک ۲ شاهد بودیم.

Halo 3:

امسال نسخه‌ی جدید سه تا از بزرگ‌ترین عناوین شوتر اول شخص عرضه شد؛ کالاف دیوتی ونگارد، بتلفیلد ۲۰۴۲ و نسخه‌ی جدید فرنچایز پرطرفدار هیلو یعنی هیلو اینفینیت.
حقیقتا از نظر کیفیت محتوایی، نسخه‌ی جدید دوتا فرنچایز محبوب کالاف دیوتی و بتفلیلد حتی قابل مقایسه با نسخه‌ی جدید هیلو هم نمی‌باشند، بتفلیلد که کلا بخش داستانی ندارد و همان اول کار کاربرانی را که صرفا علاقه‌مند به بخش داستانی هستند، از دست می‌دهد (که تعدادشان هم کم نیست). کالاف دیوتی هم در هر دو بخش داستانی و مولتی پلیر متوسط و بدون پیشرفتی چشمگیر نسبت به نسخه‌های قبلی خودش عمل کرده بود.
در نهایت ولی هیلو اینفینیت آمد و جا پای خودش را به عنوان یکی از نسخه‌های بسیار موفق سری، برای همیشه تثبیت کرد و به عنوان بهترین بازی شوتر اول شخص امسال، معرفی شد.
موفق بودن یک عنوان در سری‌‌ای مثل هیلو کار راحتی نیست وقتی پای عناوینی چون هیلو ۳ با متای افسانه‌ای ۹۴ مطرح باشد.
هیلو ۲، خود به عنوان یک بازی شوتر بسیار موفق در زمان خودش شناخته می‌شد، ولی وقتی هیلو ۳ آمد، دیدیم که حتی اندک مشکلات همان نسخه‌ هم برطرف شده‌اند و هیلو ۳ به معنای کلمه یک عنوان بی‌نقص بود، از تنوع ماشین‌ها و اسلحه‌ها گرفته تا قدرت‌ها و ویژگی‌های منحصر به فرد مستر چیف به عنوان یک ابرسرباز دوست داشتنی و باابهت.
برخلاف شوترهای امروزی، کمپین و بخش داستانی هیلو ۳ جزو نقاط قوت آن بود و با شخصیت‌های دوست داشتنی و باورپذیر، یک داستان علمی تخیلی بسیار جذاب را روایت می‌کرد.
اگر تاکنون موفق به انجام این بازی بی‌نظیر نشده‌اید اصلا نگران نباشید، چرا که همین حالا هم کاملا ارزش تجربه کردن دارد …

Max Payne 2:

متاسفانه صنعت گیم مثل مدیوم‌های موسیقی و فیلم‌های سینمایی نیست که کیفیت و ارزش آثارش، سال‌ها پس از عرضه اولیه، همچنان به قوت باقی بماند. معمولا به دلیل اختلاف بصری به وجود آمده بین عناوین بعد از چند سال گذشت از انتشارشان، دیگر اکثر بازیکنان عامه تمایلی به تجربه‌شان نخواهند داشت.
و اما در این بین، یک سری از عناوین هستند که مهم نیست چند سال از تاریخ عرضه‌شان گذشته باشد، تا ابد در دل طرفداران خود جای دارند.
مهم نیست چند سال از زمان عرضه بازی گذشته باشد، گرافیک و کیفیت بصری بازی‌ها الان چقدر پیشرفته شده باشد، در کدام نسل از کنسول‌ها به سر می‌بریم، این بازی‌ها در هر شرایط و در هر زمانی، برای طرفداران خود تازگی و جذابیتشان محفوظ باقی می‌ماند و طرفداران قدیمی هر زمانی که اراده کنند و دوباره به سراغشان بروند، لذت خواهند برد.
برای من مکس پین ۲ همچین عنوانی است. یادم می‌آید که بعد از تجربه مکس پین ۳، بعد از تجربه‌ی رد دد ۲ و بعد از تجربه کنترل، دوباره به سراغ این بازی رفتم و راستش را بخواهید، آن را به طور خاص‌تر و متفاوت‌تری نسبت به همه آن‌ عناوین مذکور دوست داشته‌ام.
از داستان عاشقانه‌ی پر و پیج خم بازی، تا شخصیت‌های فوق العاده دوست داشتنی آن مثل مونا و صد البته مکس با صداگذاری‌های بی‌نظیری که دارند، از تنوع اسلحه‌ها و حالت بولت تایم این بازی، تا از ساندترک‌های غمگین این عنوان که از همان لحظه‌ای که بازی آغاز می‌شود و دارید به صفحه‌ی منو زل می‌زنید، از هرچه بخواهم حرف بزنم، جز تعریف و تمجید، حرفی نمی‌توانم راجع این بازی بر سر زبان بیاورم.
گرافیک بازی واقعا چندین سال از زمان خودش جلوتر بوده و در دورانی که هنوز خبری از ری تریسینگ و این جور تکنولوژی‌های پیشرفته نبود، با هوشمندی تمام سازندگان این بازی مواردی را پیاده کرده بودند که بدون نیاز به داشتن یک سیستم گرافیکی قوی، در حد مناسبی نور و انعکاس‌های آن را به تصویر می‌کشیدند که البته بررسی کامل آن خود مقاله‌ای جدا می‌طلبد.
بازی پیشرفت‌های عجیبی نسبت به نسخه قبل خود، که ۲ سال قبل آن منتشر شده بود داشت، از فیس‌ مدل‌های بهتر و پیشرفته‌‌ گرفته تا ارتقای گرافیکی بی‌نظیر آن، از هر نظر بازی پیشرفت کرده بود. البته متاسفانه نمی‌شود همچین حرفی را، در رابطه با نسخه سوم بازی زد (که در آینده‌ای نزدیک به این موضوع کامل‌تر اشاره خواهیم کرد)، و قطعا بهترین نسخه سری، با اختلاف همین نسخه دوم است و با شایستگی تمام در مقاله امروز ما حاضر شده است.

Dead Space 2:

یکی از بهترین اخبار چند وقت اخیر، خبر ریمسترد شدن این سری بازی‌ فوق‌العاده است‌.
البته واقعا و بدون ذره‌ای اغراق، باید گفت که حتی همین حالا هم نسخه‌ی دوم و سوم دد اسپیس، کاملا ارزش تجربه کردن دارند و همین حالا اگر به سراغشان بروید، به عنوان دوتا از بهترین عناوین وحشت‌_بقای تاریخ از آن‌ها استقبال خواهید کرد و لذت خواهید برد.
دد اسپیس دو از همان سکانس‌های آغازین خود نفس‌گیر آغاز می‌شود. وقتی ایزاک در حالی بلند می‌شود که هیچ خاطره‌ای از گذشته خود ندارد، و هیولاها دارند از زمین و زمان بر سرش آوار می‌شوند!
حتی ده سال دیگر هم بگذرد، هیچ وقت آن شبی را که برای اولین بار این بازی شاهکار را با آن افتتاحیه‌ی بی‌نظیرش آغاز کردم از یاد نمی‌برم.
دد اسپیس ۲ تعادل و بالانس بسیار خوبی بین اکشن و ترس برقرار کرده بود و هیچ کدام را فدای دیگری نکرد‌. البته بازی تنها محدود به همین‌ها نمی‌شود و چندین اتفاق غمگین و ناراحت کننده هم در طول بازی رخ می‌دهد که برای این که چیزی اسپویل نشود، این‌جا بازگو نمی‌کنم.
یکی از بهترین پیشرفت‌های این نسخه نسبت به نسخه اول، توجه بیشتر به شخصیت ایزاک است. در نسخه‌ی اول ما آیزاکی را داشتیم که نه صحبت می‌کرد و نه حتی برای لحظه‌ای از لباس خود خارج شده بود. ارتباط برقرار کردن با همچین کاراکتری واقعا سخت بود.
اما در نسخه‌ی دوم نه تنها یک صداگذار بسیار خوب برای ایزاک انتخاب شده بود و این شخصیت مدت زمان زیادی را هم خارج از لباس مخصوص خود به سر می‌برد (من جمله در همان سکانس‌های ابتدایی بازی)، بلکه سازندگان به روابط آیزاک هم توجه بسیار بهتر و بیشتری کرده بودند و ما شاهد یک رابطه‌ی بسیار دوست داشتنی بین الی و آیزاک، در طول این نسخه بودیم که بر ارزش‌های این نسخه بیش از پیش می‌افزود.
به شخصه بعد از عرضه شدن ریمیک نسخه اول و تجربه‌ی آن، دوباره سراغ دد اسپیس ۲ می‌روم و آن را تجربه می‌کنم چرا که ذکر کردم، این نسخه همین الان، در سال ۲۰۲۱ هم از خیلی از عناوین بهتر و خوش ساخت‌تر و باکیفیت‌تر است و کاملا ارزش تجربه کردن دارد.

Mass Effect 2:

می‌دانید تفاوت نسل هفتم و هشتم چیست؟
در نسل هفتم ما بهترین بازی‌های تاریخ را داشتیم، و در نسل هشتم ریمسترد و تکرار دوباره‌ی همان بهترین‌ها را (البته گاها در کنار یک نسخه‌ی جدید ضعیف و یا کوتاه! البته در مورد بعضی فرنچایزها همان یک نسخه‌ی جدید ضعیف را هم نداشتیم!).
از نسخه‌ی نسل هشتمی مس افکت که بدترین نسخه‌ی سری است صحبتی نمی‌کنم و آن را به مقاله‌های بعدی واگذار می‌کنم.
امروز صحبت راجع مس افکت ۲ است که از نظر اکثر طرفداران بهترین نسخه‌ی سری است و با داستان سرایی بی‌نظیری که دارد، یکی از بهترین بازی‌های تاریخ محسوب می‌شود.
فرنچایز مس افکت ترکیب فوق‌العاده‌ای است از المان‌های بازی‌هایی مثل گیرز او وار و هیلو، به علاوه استایل خاصی که خود این سری دارد.
مس افکت دو جزو معدود بازی‌هایی است که در همه‌ی زمینه‌های خود به معنای واقعی کلمه، شاهکار عمل کرده، هم گیم‌پلی لذت‌بخشی دارد، هم داستانی جذاب و درگیر کننده برای شما تعریف می‌کند و موسیقی و صداگذاری‌های مناسبی را هم دارا می‌باشد.
از نظر شخصیت پردازی و عمق داستانی هر شخصیت، مس افکت در ردیف بهترین و پرفروش‌ترین رمان‌های فانتزی تاریخ قرار می‌گیرد.
به شخصه یکی از لذت‌بخش‌ترین کارهایی که در زندگی خودم انجام داده‌ام را، گشت و گذارهای چندین و چند ساعته‌ام در سیاه‌های مختلف سری مس افکت می‌دانم و یکی از بهترین Explorationهای کل عناوین نقش‌آفرینی را در این سری شاهد بوده‌ام.
مراحل فرعی بازی‌ فوق‌العاده هستند و شما نتایج‌ تصمیمات خود را به خوبی در جریان بازی مشاهده خواهید کرد.
خوشبختانه این نسخه از بازی در کنار دو عنوان دیگر این سه‌گانه‌‌ی بی‌نظیر امسال در قالب یک سه‌گانه‌ی ریمسترد فوق‌العاده عرضه شده‌اند و اگر تاکنون این سری را تجربه نکرده‌اید، اکنون بهترین فرصت برای شماست (کما این‌که امسال بازی خوب جدید و کاملا نو، کلا ۲۰ عدد هم نداشتیم و اکثر عناوین منتشر شده در ۲۰۲۱ ریمسترد بوده‌اند و خوشبختانه یا متاسفانه وقت برای این جور عناوین نقش‌آفرینی به حد کافی فراهم است!).

Wolfenstein II: The New Colossus:

جالب است بدانید هم نسخه‌ی اول ریبوت فرنچایز ولفنشتاین و هم نسخه‌ی دوم (که در این مقاله به عنوان برترین نسخه‌ی سری آن را قرار داده‌ایم)، در جشنواره‌ی Game Awards سال‌های عرضه‌ی خود، به عنوان بازی برتر در زمینه‌ی “قصه‌گویی و روایت”، کاندید شده بودند.
این‌که در نسل هشتم، در نسل هشتمی که ماهیت اصلی قریب به اکثریت عناوین شوتر اول شخص، بخش آنلاین آن‌ها شده بود (و البته طرفداران هم قطعا راضی بوده‌اند که هم‌چنان فروش بازی‌ها حفظ شده بوده)، بتوانی دوتا بازی شوتر اول شخص بسازی که بتوانند از نظر روایت و داستان، تا این ند عالی عمل کنند و جایزه ببرند، واقعا کار هرکسی نیست و خیلی از استودیوها به دلیل ریسک فروش کم و … اصلا به سراغ همچین کاری نمی‌آیند، ولی استودیوی ماشین گیمز به بهترین شکل ممکن این کار را انجام داد و دو تا بازی بی‌نظیر (در کنار یک عنوان نسبتا خوب و یک عنوان متاسفانه ضعیف که باعث سکوت چند ساله این سری شده) تقدیم ما کرد.
برایان بلوم، صدا ‌پیشه‌ی شخصیت ویلیام بلاژویچ که در مراسم گیم اواردز هم به عنوان صدا‌پیشه‌ی برتر کاندید شده بود، کسی که قبلا هنرنمایی زیبا و فوق‌العاده‌اش را در بازی شاهکار The Darkness 2 دیده بودیم، در این بازی هم کار خود را به نحو احسنت انجام داده است و توانسته تا به بهترین شکل ممکن، غم درونی یک کهنه‌سرباز جنگ‌دیده را به تصویر بکشد.
در آخر باید گفت، نسخه‌ی دوم فرنچایز ولفنشتاین، نه تنها به عنوان برترین نسخه‌ی این سری، بلکه به عنوان یکی از بهترین‌ بازی‌های شوتر اول شخص تاریخ، شایستگی قرارگیری در این لیست را داشته است و امکان ندارد از تجربه‌ی آن پشیمان گردید.
(پ.ن: این برتری بیشتر به نسبت دیگر نسخه‌های ریبوت این فرنچایز در نظر گرفته شده، و کسی منکر قدرتمند بودن نسخه‌های اولیه این سری و تاثیر شگرف و زیادشان بر بازی‌های کل صنعت گیم نیست …)

Far Cry 3:

می‌دانید چه چیزی باعث موفقیت نسخه جدید یک بازی می‌شود؟ اگر به بیان ساده بخواهم توضیح دهم، نسخه جدیدی که از یک بازی عرضه می‌شود، وقتی در نگاه منتقدین موفق ظاهر خواهد شد که: ۱_ خودش در مقام مقایسه با خودش، از سطح کیفی بسیار مناسبی برخوردار باشد و ۲_ دارای پیشرفت و یا پیشرفت‌هایی نسبت به بازی‌های پیشین سری خود باشد.
مورد دوم، چیزی است که دقیقا در فارکرای ۳، برخلاف عناوین بعدی این سری (مثلا نسخه ۵ و نیو داون و نسخه ۶) دیده می‌شود!
در واقع اگر ما بازی‌ای مثل فارکرای ۶ را به تنهایی، و بدون توجه به نسخه‌های دیگر این سری بررسی کنیم، بازی‌ بدی نیست و متایی در حد ۸۴ به بالا لایقش خواهد بود، ولی مقایسه آن‌ با عناوین پیشین و مشاهده مراحلی که چیزی بیشتر از یک کپی دست چندمی و ساده نیستند، باعث کاهش کیفیت آن در نگاه منتقدین خواهد شد.
برخلاف نسخه‌های جدید، عنوان سوم فارکرای، عنوانی بود سرشار از نوآوری و خلاقیت و تازگی؛ آنتاگونیست‌هایی داشت که هویت خود را تماما از خودشان گرفته بودند و وامدار کسی دیگر نبودند و سعی نداشتند به زور ابهت و خفن بودن خودشان را به بازیکن اثبات کنند! (برای مثال به دو آنتاگونیست نسخه‌ی نیو داون اشاره می‌کنم که از عمق کافی برخوردار نبودند؛ یا حتی آنتاگونیست نسخه چهارم یعنی پیگن مین که باوجود صداگذاری فوق قوی خود توسط تروی بیکر دوست داشتی، اصلا نتوانست در حد و اندازه‌های واس ظاهر شود).
نسخه‌ی دوم فارکرای، از نظر تنوع حیات وحش و زنده و پویا بودن محیط، به نسبت زمان خودش بسیار قابل توجه عمل کرده بود؛ ولی خب سازندگان در استودیوی یوبی‌‌سافت پا را فراتر گذاشتند و در نسخه سوم پیشرفت‌هایی کمی و کیفی، در تنوع حیات وحشی بازی اعمال کردند که خود به بخش مهمی از بازی بدل گشت.
گان پلی و مکانیسم‌های شوتینگ و تیراندازی این سری، هنوز که هنوز است، پایه و اساس خود را مدیون نسخه سوم این فرنچایز است و از این نسخه مکانیسم تیراندازی و کیفیت بصری اسلحه‌ها و … تغییرات اساسی به خود دید، به طوری که فار کرای ۳ جزو عناوینی برشمرده می‌شود که حتی سال‌ها پس از عرضه خود، پتانسیل تجربه شدن دارد و رنگ و لعاب خود را چه از حیث بصری و چه از نگاه گیم پلی از دست نداده است، برخلاف نسخه دوم این بازی که صرفا برای همان سال‌های نزدیک عرضه‌ی خود جذابیت داشته است.
همه‌ی این موارد، در کنار وجود ساندترک‌هایی بی‌نظیر و شخصیت‌هایی پرداخته‌شده‌، این عنوان را در جایگاه برترین نسخه‌ی سری قرار می‌دهند.

Forza Horizon 5:

شخصا از بچگی، سبک ریسینگ جزو محبو‌ب‌ترین سبک‌های گیمینگ من بوده و از Driver گرفته تا Need For Speed و Gran Turismo و حتی عناوین کاملا آرکیدی مثل Crash Team Racing که البته بازی مورد علاقه و نوستالژی خیلی‌هایمان است، امکان تجربه‌ی هر عنوان ریسینگی برایم مقدور بوده، نگذاشته‌ام از زیر دستم در برود و باید عرض کنم که فرنچایز فورتزا، مخصوصا در نسخه‌ی آخر خود، به تحقق پیوستن رویای ریسینگ‌ بازهاست!
شما هرچیزی از یک عنوان ریسینگ بخواهید، در این عنوان پیدا خواهید کرد! از گرافیک و کیفیت بصری فوق‌العاده بالا، تا تنوع آب و هوایی قوی، صداگذاری شاهکار و تنوع ماشینی دیوانه کننده!
بله بازی در حال حاضر بیش از ۵۰۰ عدد ماشین را شامل می‌شود که البته این در هنگام عرضه اولیه است و قطعا با آمدن DLCهای مختلف، این تعداد ماشین بیشتر هم خواهد شد.
قبل از این که از صداگذاری شاهکار بازی بگویم یک گریز مختصری داشته باشم به مراسم گیم اورادز در بخش Audio Design. جالب است بدانید ۴ نسخه آخر رزیدنت ایول، یعنی به ترتیب نسخه‌های ۷ بایوهزرد، ریمیک ۲، ریمیک ۳ و نسخه آخر یعنی ویلیج، هر ۴ تا با شایستگی تمام، در بخش Audio Design نامزد شده بودند، به جز سه بازی اول که حالا می‌شود گفت صرفا در حد نامزد شدن در این بخش صداگذاری قوی‌ای داشتند و نه در حد برنده شدن، باید گفت رزیدنت ایول ویلیج واقعا واقعا در این زمینه شاهکار عمل کرده بود (که البته بررسی بیشتر آن در این مقال نمی‌گنجد).
این‌ها را فقط گفتم که بگویم فورتزا هورایزن، توانسته همچین رقیب سرسختی را در بحث Audio Design پشت سر بگذارد و با شایستگی تمام، برنده این بخش شود.
چه طرفدار سبک ریسینگ باشید چه نه، باید به سراغ این بازی بروید چرا که یکی از بهترین عناوین جهان آزاد تاریخ، و بهترین عنوان جهان آزاد ریسینگ است.

Witcher 3:

ساندترک معروف فیلم “مرثیه‌ای برای یک رویا” را شنیده‌اید؟ آهنگ شاهکاری که توسط “کلینت منسل” ساخته شد و هنوز که هنوز است، نه هیچ موزیسین دیگر و نه حتی خودش قادر به ساخت تجربه‌ای مشابه و در حد کیفی آن موسیقی نشده است.
فکر می‌‌کنم ویچر ۳ هم، به عنوان یک بازی شاهکار نقش‌آفرینی، همچین چیزی باشد. اثر بی‌نظیری که نه سازندگان یوبیسافت با کپی‌برداری و الگوگیری توانستند تجربه‌ای در حد و اندازه‌‌های آن ارائه دهند و نه حتی خود سی دی پراجکت توانست در بازی بعدی خود یعنی سایبرپانک ۲۰۷۷، موفقیت‌هایش را ادامه دهد.
ویچر ۳ عنوانی بود که در تمام زمینه‌ها، از داستان و گیم پلی گرفته تا موسیقی خود، شاهکار عمل کرده بود و می‌توانست تا ساعت‌های بسیار زیادی بازیکن را سرگرم نگه دارد.
به شخصه دو نسخه‌ی اول این سری را هم تجربه کرده‌ام و باید گفت، بدون ذره‌ای تردید، نسخه‌ی سوم، بهترین نسخه‌ی این سری است و ما شاهد به تکامل رسیدن تمام مکانیسم‌ها و المان‌های قبلی در این نسخه بوده‌ایم.
شخصیت‌های این بازی، همگی در بالاترین سطح کیفی ممکن از نظر کیفیت شخصیت‌پردازی و روایی قرار دارند و اگر نسخه‌های قبلی را تجربه کرده باشید، شاید ارتباط برقرار کردن با آن‌ها برای شما راحت‌تر هم باشد و باید گفت که سی دی پراجکت، به بهترین شکل ممکن این شخصیت‌ها را از سری رمان‌های ویچر برداشت کرده است و در بازی خود جای داده است.
تنوع دشمنان بازی واقعا اعجاب انگیز بود و بازی محال بود که شما را از خود خسته کند (چیزی که دقیقا در اسسینز کرید اودیسه اتفاق می‌افتاد). هر دشمن روش و شیوه مبارزه‌ای منحصر به خود را داشت و از این نظر هم بازی در زمره‌ی بهترین عناوین نقش‌آفرینی قرار می‌گیرد.
سطح کیفی دیالوگ‌ها واقعا بالا بود و تعاملی که گرالت با سایر شخصیت‌ها داشت، واقعا بی‌نظیر و ستودنی بود.
امیدوارم که در نسل نهم، بازی جدیدی در این سری عرضه شود تا بتواند خاطرات خوش روز‌‌های پیشین را برای ما زنده کند.

author-avatar

About واران گیم

واران گیم محلیست برای انتقال اخبار بازی ها و ارائه خدمات به کاربران فارسی زبان جهان

Related Posts

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *