سختترین تصمیمها در تاریخ بازیهای ویدئویی

بازیهای ویدئویی یکی از بهترین بسترها برای روایت داستان به شمار میآیند. بزرگترین تفاوت این رسانه با سایر رسانهها، در این است که در بازیهای ویدئویی شما نیز بخشی از داستان هستید. این شمایید که با انتخابهای خود بر روند داستان تاثیر میگذارید و آن را پیش میبرید. حتی در بازیهایی که به عنوان بازیهای خطی شناخته میشوند اگرچه شما نقشی در تصمیمهای کلیدی ندارید، اما باز هم مخاطب صرف نیستید و با محیط بازی تعامل میکنید. قضیهی انتخاب، در سالهای گذشته پررنگتر هم شده و بسیاری از بازیها به شما اجازه میدهند با انتخاب مسیر دلخواهتان، پایان بازی را آنطور که میخواهید رقم بزنید. این موضوع، هم ارزش تکرار بازی را بالا میبرد، هم حس خوبی به مخاطب میدهد. اصولاً ما انسانها هرقدر بیشتر در انجام کاری نقش داشته باشیم، بیشتر به آن وابسته میشویم. اینکه در یک بازی انتخابها کلیدی بر عهدهی مخاطب باشند نیز باعث میشود او بیشتر در فضای بازی غوطهور شود و با شخصیتهای داستان بیشتر همحسی کند. این شیوه بهخصوص در روایت بازیهای داستانی بسیار موثر واقع میشود و تاثیر داستان را دوچندان میکند. اما گاهی اوقات این انتخابها اصلاً راحت نیستند و سازندگان شما را وادار به تصمیمگیریهایی میکنند که روح شما را به درد میآورد. بعضاً این تصمیمگیریها میتوانند شما را حسابی به فکر فرو ببرند و باعث شوند پاسخ خود به سوالات بنیادی زندگی را بار دیگر با خود مرور کنید. حتی این حق انتخاب میتواند عقل و احساس شما را در مقابل هم قرار دهد و شما را در دوراهی سختی بگذارد. تا به حال بازیهای بسیاری از این روش برای درگیر کردن مخاطب استفاده کردهاند، بنابراین پیش خودم فکر کردم بررسی سختترین تصمیمها در تاریخ بازیهای ویدئویی میتواند موضوعی جذاب برای یک مقالهی مفصل باشد!
در این مقاله، بازیهایی را بررسی کردهایم که ما را مجبور به تصمیمگیریهای سخت میکنند. قبل از شروع مقاله باید به شما عزیزان هشدار دهم که در این مقاله برخی از نقاط کلیدی بازیها اسپویل شده است، بنابراین در صورتی که قصد انجام هر یک از این بازیها را دارید، پیشنهاد میکنم متن مربوط به آن بازی را مطالعه نکنید.
دیگر بیش از این مقدمهچینی نمیکنم، این شما و این قسمت اول سختترین تصمیمها در تاریخ بازیهای ویدئویی!
Fable II
Fable یکی از فرنچایزهایی است که تا به حال بسیاری از گیمرها را به سمت کنسولهای مایکروسافت کشانده است. نسخه دوم از این بازی که نمرات بسیار خوبی را نیز از منتقدین دریافت کرد، یکی از بهترین بازیهای این سری بود. پایان Fable II یکی از بهیادماندنیترین پایانهای تاریخ بازیهای ویدئویی است. سازندگان در پایان این بازی محبوب شما را مجبور میکنند تا بین سه گزینهی ثروت، عشق و فداکاری یکی را انتخاب کنید. اگر ثروت را انتخاب کنید، یک میلیون سکهی طلا به شما داده میشود که آن را خرج هرچیزی که دوست دارید بکنید. این انتخاب کمی غیرمنطقی به نظر میرسد، چراکه بسیاری از گیمرها بدون انتخاب این جایزه نیز میتوانند این مقدار پول را به دست آورند. انتخاب اصلی بین عشق و فداکاری است. در صورت انتخاب عشق، خانواده و سگ محبوبتان که در اول بازی کشته شده بودند را دوباره خواهید دید. در صورت انتخاب فداکاری، خودتان را قربانی میکنید تا هزاران فرد بیگناه که توسط Lucien Fairfax در بازی کشته شدهاند به زندگی برگردند. تنها چیزی که در این حالت از شما باقی میماند یک مجسمه و هزاران نامهی تشکر از سوی مردم Albion است که حس بسیار خوبی به شما خواهد داد. Fable II با این انتخاب سختی که پیش پای گیمرها میگذارد، بدون هیچ شکی شایستگی حضور در این لیست را دارد.
Life is Strange
وقتی Life is Strange منتشر شد، کسی انتظار نداشت نام این بازی تا این اندازه بزرگ شود. سازندگان بازی با آرامش و طمانینه، طی پنج اپیزود داستانی روایت کردند که هر کسی را تحت تاثیر قرار میداد. سرتاسر Life is Strange پر بود از انتخابهای دشوار و حیاتی که باعث میشدند فکر مخاطب همواره درگیر راههای آلترناتیو باشد. اما قطعاً حیاتیترین انتخاب بازی برمیگردد به جایی که کاراکتر اصلی بازی یعنی مکس، باید بین نجات مردم شهر Arcadia Bay یا دوستش کلوئی، یکی را انتخاب کند. از یک طرف کلوئی در طول بازی همیشه در کنار شما بوده و هیچگاه شما را تنها نگذاشته است، از طرف دیگر وجدان انسان میگوید نجات چند صد نفر، بهتر از نجات تنها یک نفر است. این صحنه نمود بارز تقابل عقل و احساس در یک بازی ویدئویی، و دلیل قرار گرفتن Life is Strange در لیست ماست.
Resident Evil 7
سختترین تصمیمها در تاریخ بازیهای ویدئویی معمولاً به صحنههایی مربوط میشوند که اختیار مرگ و زندگی افراد دیگر در دستان شما قرار میگیرد. Resident Evil 7 دقیقاً از همین روش برای آزار بیشتر روح و روان شما استفاده کرده است! اگر قرار باشد بین همسرتان و فردی که تا به حال بارها جان شما را نجات داده یکی را برگزینید، انتخاب شما چه خواهد بود؟ وقتی آنقدر اتفاقات عجیب و غریب برایتان میافتد که دیگر نمیدانید همسرتان واقعاً زنده است یا نه، چنین انتخابی اصلاً کار راحتی نیست. انتخاب بین دو کاراکتر Mia و Zoe در هفتمین نسخه از رزیدنت اویل بدون شک یکی از سختترین انتخابهایی است که میتواند بر سر راه یک گیمر قرار بگیرد. این در حالی است که کسی سری رزیدنت اویل را با دوراهیهای سختش نمیشناسد و شاید این تنها انتخاب سخت شما در کل سری باشد. اما همین یک انتخاب آنقدری سخت هست که Resident Evil 7 شایستگی حضور در این لیست را داشته باشد!
Heavy Rain
Heavy Rain یکی از بهترین بازیهای شرکت کوانتیک دریم و یکی از بهیادماندنیترین بازیهای داستانی تاریخ است. داستان بازی دربارهی قاتلی با لقب Origami Killer است که فرزند یکی از کاراکترهای بازی را گروگان گرفته است. شما در نقش ایتن مارس قرار میگیرید که حاضر است تا برای نجات پسرش از دست این قاتل زنجیرهای دست به هر کاری بزند. در مرحلهای از بازی، Origami Killer از شما میخواهد به خانهی یک ساقی مواد مخدر بروید و او را بکشید. اما به زودی متوجه میشوید که او نیز مانند شما پدر است و میخواهد باز هم فرزندانش را ببیند. از یک طرف میخواهید به هر طریقی که شده دوباره پسر خود را ببینید و از طرف دیگر برای این کار باید انسانیت خود را زیر پا گذاشته و فردی را بیدلیل بکشید. به جرئت میتوان گفت این یکی از سختترین تصمیمها در تاریخ بازیهای ویدئویی است. Heavy Rain خیلی بیشتر از اینها با انتخابهایش شما را عذاب میدهد، اما این صحنه شاید تاثیرگذارترین صحنهی کل بازی باشد.
Fallout: New Vegas
بتسدا دوست دارد با روح و روان گیمرها بازی کند و آنها را بر سر دوراهیهای سخت بگذارد! سری Fallout پر از این انتخابهای سخت است که وجدان هر انسانی را به درد میآورد! یکی از سختترین انتخابهای این سری مربوط میشود به بازی Fallout: New Vegas و نشتِ مواد رادیواکتیو در Vault 34. قضیه از این قرار است که نشتِ این مواد کشنده، باعث شده زمینهای زراعی اطراف آسیب ببینند و مردم بیچاره چیزی برای خوردن نداشته باشند. شما مسئولیت حل قضیه را به عهده میگیرید و به منبع نشت این مواد، یعنی Vault 34 میروید. اما به زودی متوجه میشوید گروه دیگری از مردم در این پناهگاه گیر افتادهاند و اگر بخواهید جلوی نشت را بگیرید، آنها دیگر هیچ راه فراری نخواهند داشت و همهشان خواهند مرد. از طرف دیگر اگر آنها را نجات دهید، نشت این مواد رادیواکتیو ادامه پیدا میکند و قحطی غذا در خارج Vault 34 شدیدتر میشود. در واقع هر تصمیمی که بگیرید به ضرر یک سری از ساکنان سرزمینهای پساآخرالزمانی فالآوت تمام میشود، اما بالاخره یک نفر باید این تصمیم را نهایی کند و آن یک نفر شمایید!
Saints Row IV
سری Saints Row یکی از باحالترین سریهای تاریخ بازیهای ویدئویی است که دست مخاطب را برای انجام کارهای عجیب و غریب حسابی باز میگذارد. Saints Row IV پر از شوخیهای بهیادماندنی و لحظات خندهدار است، اما یک تصمیمگیری به ظاهر سخت نیز دارد. در Saints Row IV شما در نقش رئیسجمهور ایالات متحدهی آمریکا قرار میگیرید و همان اول بازی باید بین درمان سرطان یا خاتمه دادن به گرسنگی در جهان، یکی را انتخاب کنید. البته از آنجایی که با Saints Row طرف هستیم، این انتخاب در جریان بازی تاثیر چندانی ندارد، اما بدون شک خیلی از گیمرها درگیر این انتخاب مثلاً حیاتی میشوند! اینکه بازی با یک تصمیمگیری اساسی شروع شود نیز در نوع خود جالب است.
انحصاری خوشساخت سونی که همین سال پیش به بازار آمده نیز یک تصمیمگیری بسیار سخت پیش پای مخاطب قرار میدهد. شما در نقش جین ساکای قرار میگیرید که یک سامورایی ماهر و جوان است و قصد دارد غارتگران مغول را از سرزمین مادریاش بیرون کند. او برای این کار حاضر است دست به هر کاری بزند، اما عموی جین که در واقع استاد او نیز هست، از او میخواهد که تنها به شکل رودررو با دشمنان بجنگد و سنت ساموراییها را زیر پا نگذارد. جین با وجود علاقهای که به عمویش دارد، برای نجات مردمش از دستورات او سرپیچی میکند. این باعث میشود تا حکومت مرکزی، حکم اعدام جین را صادر کند و عمویش نیز مامور اجرای این حکم اعدام شود. از آنجایی که اعدام یک سامورایی باید از طریق دوئل صورت بگیرد، پس از یک دوئل سخت و نفسگیر، جین موفق میشود عموی خود را شکست دهد. اما بازی انتخاب نهایی را بر عهدهی شما قرار میدهد. آیا عموی خود را پس از شکست در دوئل میکشید تا مانند یک سامورایی واقعی با افتخار و شرف بمیرد، یا از این کار میپرهیزید و میگذارید کسی که سرپرستی شما را از کودکی بر عهده داشته زنده بماند؟
Spec Ops: The Line
یکی از دلخراشترین صحنههایی که تا به حال در یک بازی ویدئویی دیدهام، به بازی Spec Ops: The Line مربوط میشود. کلیات این بازی در مورد زشتیها و اثرات بد جنگ است و در انتقال این مفهوم بسیار استادانه عمل کرده است. در بخشی از Spec Ops: The Line، این انتخاب به شما داده میشود که از فسفر سفید برای سوزاندن منطقهای که سربازان دشمن در آن اقامت دارند استفاده کنید. این انتخاب در ابتدا خیلی وحشتناک به نظر نمیرسد، چراکه میدانید اگر شما آنها را نکشید، آنها به سراغتان خواهند آمد. اما وقتی میفهمید در آن منطقه هیچ سربازی نبوده و مردم عادی سکونت داشتهاند، شوک میشوید. بازی شما را مجبور میکند از میان جسدهای سوختهی مردم عادی بگذرید و حتی صحنهی دلخراش کودکی که در آغوش مادر خود تلف شده است را نیز به شما نشان میدهد تا از هرچه جنگ و جنگافزار است متنفر شوید.
Telltale’s The Walking Dead
اعضای استودیوی تعطیلشدهی Telltale استاد این بودند که شما را وادار به تصمیمگیریهای دشوار کنند. در هر چهار فصل بازی، تصمیمگیریهای بسیار سختی وجود دارد که میتوان از آنهای یک لیست جداگانه ساخت، اما یک صحنه هست که سنگدلترین انسانها را نیز متاثر میکند. احتمالاً خودتان میدانید از کدام صحنه حرف میزنم. شما در بازی در نقش فردی به نام Lee Everett قرار میگیرید که با وجود گذشتهی تلخی که دارد، انسانی مهربان و دلسوز است. او برای کلمنتاین، دختربچهای که پدر و مادرش را در پی اتفاقات بازی از دست داده، پدری میکند و سعی میکند در عین حفاظت از او، او را با واقعیتهای دنیای اطرافش آشنا کند. در اپیزود آخر از فصل اول این بازی، یک زامبی دست Lee را گاز میگیرد و او را آلوده میکند. Lee برای اینکه تبدیل به زامبی نشود از کلمنتاین درخواست میکند که به او شلیک کند. اما مگر کشتن فردی که در کل بازی به او عشق ورزیدهاید کار راحتی است؟ بازی انتخاب آخر بازی را به شما واگذار میکند. آیا لی را میکشید تا هیچوقت تبدیل به یک مردهی متحرک نشود، یا از پس این کار برنمیآیید و او را با قلبی آکنده از غم رها میکنید؟ این یکی از غمانگیزترین تصمیمهای تاریخ بازیهاست که خیلی از گیمرها را گریانده است.
این قسمت را در همینجا به خاتمه میرسانیم، اما در قسمت بعدی، بازیهای بیشتری را مورد بررسی قرار خواهیم داد. میخواهید کدام بازیها را در قسمت آیندهی مقاله مشاهده کنید؟ نظرتان دربارهی این لیست چیست؟ منتظر نظرات شما هستم.
