اخبار بازی

نقد و بررسی بازی Dying Light 2؛ خون به پا خواهد شد

در ادامه به بررسی یکی از مورد انتظار‌ترین عناوین امسال، یعنی بازی جهان آزاد پسا‌ آخرالزمانی Dying Light 2 محصول استودیوی Techland پرداخته‌ایم.

نقد و بررسی بازی بر اساس کد ارسالی توسط سازنده بازی و بر روی پلتفرم Xbox Series S|X صورت گرفته است.

این نقد و بررسی اسپویل داستانی ندارد.

داستان بازی Dying Light 2 پانزده سال پس از اتفاقات نسخه‌ی اول و ماجراجویی‌های Crane رخ می‌دهد. پس از اتفاقاتی که در شهر Harran رخ داد و منجر به نابودی کامل آن شهر شد، دانشمندان مختلف یک بار دیگر گرد هم آمدند تا واکسنی تولید کنند تا شاید بشریت بتواند به زندگی عادی خود ادامه دهد‌. در عین ناباوری، آن‌ها موفق به تولید واکسن شدند و به نظر می‌رسید بشریت یک بار دیگر نبوغ و توانایی خود در بقاء را به رخ کشیده است. اما از آن‌جایی که بشر بزرگ‌ترین دشمن خودش است، دانشمندان GRE با وجود دست‌یابی به واکسن، به مطالعه و تحقیقات روی ویروس‌های بیشتر برای مقاصد نظامی ادامه دادند.

این تصمیم در نهایت دوباره ضربه‌ی مهلکی به بشریت وارد نمود و دیری نپایید که ویروسی جدید از آزمایشگاه‌های GRE به بیرون درز و یک Outbreak دیگر را آغاز کرد. از این Outbreak در بازی با نام Fall نام برده می‌شود. این بار کل دنیا درگیر این پندمیک شدند و جمع کثیری از انسان‌ها در سرتاسر جهان به کلی نابود شدند. اکنون در دوران بعد از The Fall، انسان‌ها در قالب شهر‌ها و Settlement‌های جدا از هم زندگی می‌کنند و تقریبا ارتباط و رفت و آمد میان شهر‌های باقی مانده غیر ممکن است. آب، غذا و منابع بسیار کم‌یاب‌تر شده و تقریبا سلاح گرم نیز عملا کاربردی ندارد، چرا که تقریبا فشنگ و مهماتی برای استفاده وجود ندارد.

در این شرایط بسیار وخیم، ما کنترل فردی به نام Aiden Caldwell را بر عهده می‌گیریم. Aiden در دنیای Dying Light یک Pilgrim است. Pilgrim‌ها افرادی هستند که بین شهر‌ها و Settlement‌های مختلف سفر می‌کنند، پیغام‌ها یا محموله‌ها را جابه‌جا می‌کنند یا خدمات مشابهی را ارائه می‌دهند. به این نکته هم باید اشاره کنم که در Dying Light 2، بیرون از شهر‌ها و دیوار‌ها یک جهنم واقعی است و عملا امکان بقا و زندگی در مکان‌های باز یا جاده‌ها وجود ندارد و همه در حاشیه نسبتا امن دیوار‌ها زندگی می‌کنند. اما حتی با وجود این شرایط، این Pilgrim‌ها هستند که اندک ارتباط باقی مانده میان انسان‌ها را نگه داشته‌اند. آن‌ها بسیار چابک و سریع هستند و از مهارت‌های پیشرفته مبارزه و پارکور نیز برخوردارند. در غیر این‌صورت، شانسی برای سفر و جابه‌جایی در این دنیای بی‌رحم نداشتند.

Aiden یک هدف مشخص دارد. هدفی که تمام عمر به دنبال آن بوده است. پیدا کردن شخصی به نام Waltz و پیدا کردن خواهر گمشده‌اش Mia. بیشتر از این نمی‌توانم وارد جزئیات داستان شوم چرا که جذابیت و تازگی اتفاقات و اطلاعات داستانی برای شما کم‌رنگ می‌شود، اما در کل باید بدانید که مهم‌ترین هدف Aiden پیدا کردن Waltz و خواهر گمشده‌اش است.
داستان بازی، بر خلاف اکثر بازی‌های جهان آزاد امروزی، تعلیق خوبی در دل خود جای داده است. همین مسئله باعث می‌شود به انجام مراحل اصلی بیشتر ترغیب شوید تا راز‌های مختلف را حل کنید و گره‌های داستانی را باز کنید. البته تعلیق بالای داستان لزوما به معنای بی‌نقص بودن آن نیست چرا که با وجود Plot Twist‌های نسبتا متعدد، متاسفانه اکثر آن‌ها قابل‌ پیش‌بینی و مشخص هستند و عملا توانایی غافلگیر ساختن مخاطب را ندارند. با این وجود به دلیل این که داستان بازی روایتی معقول و قدم به قدم دارد و از افشای اطلاعات گسترده به طور سریع اجتناب می‌کند، باید گفت که با داستانی قابل قبول و استاندارد طرف هستیم.

در بحث شخصیت‌پردازی، شاهد دو‌ بخش کاملا متفاوت هستیم. اکثر شخصیت‌های فرعی کلیدی و مهم بازی، پرداخت بسیار مناسبی دارند و از معرفی آن‌ها گرفته تا به بلوغ رسیدن نکات شخصیتی‌شان، اکثرا با شخصیت‌هایی طبیعی و منطقی طرف هستیم که اهدافشان اعمال آن‌ها را توجیه می‌کند. Hakon و Frank در طول بازی از جمله شخصیت‌های فرعی هستند که پرداخت مناسبی دارند و مخاطب می‌تواند به خوبی با آن‌ها ارتباط برقرار کند. اما از طرف دیگر، پروتاگونیست بازی یعنی Aiden، آن‌ طور که باید و شاید پرداخت مناسبی ندارد و کمی وضعیت شلخته و نا‌مشخصی دارد. اگر دقیق‌تر بخواهم توضیح بدهم، باید بگویم که رفتار‌های Aiden بیش از حد سینوسی هستند و کارهای مختلفی که از او سر می‌زند، لزوما دارای دلیل و پشتوانه‌‌ی داستانی مناسب و منطقی نیستند. البته به لطف صداپیشگی فوق‌العاده Aiden Caldwell، باید اذعان کنم که او به هیچ وجه شخصیتی خشک و مصنوعی ندارد، بلکه در مقایسه با دیگر شخصیت‌های بازی یک سطح پایین‌تر قرار می‌گیرد.

در این نسخه بر خلاف بازی اول، شاهد روایت چند شاخه‌ای و وجود تصمیم‌گیری‌های لحظه‌ای هستیم که این تصمیم‌ها و انتخاب‌ها به نتایج مختلفی ختم می‌شوند. باید بگویم که این انتخاب‌ها بیشتر روی سرنوشت شخصیت‌ها به صورت انفرادی تأثیر می‌گذارند تا روی Faction‌های بازی. با این وجود، امکان شکل دادن به اتفاقات و عواقب، ولو در ابعاد کوچک لذت‌بخش است و حس آزادی عمل را تا حد مشخصی به مخاطبان انتقال می‌دهد. به طور ویژه در قبال چند شخصیت خاص، بسیار از این نکته که می‌توانستم سرنوشت آن‌ها را تعیین کنم لذت بردم و همین لذت بردن نشان می‌دهد که سازندگان کار خود را به خوبی انجام داده‌اند.
البته اگر فکر می‌کنید لزوما تصمیم‌های شما تغییرات بزرگ و وسیعی را در دنیای بازی و خصوصا در رابطه با Faction‌ها رقم می‌زند، سخت در اشتباهید؛ چرا که خط اصلی داستانی بازی به گونه‌ای طراحی شده که بسیاری از وقایع، اتفاقات و رویارویی‌ها اجتناب‌ناپذیر هستند.
در کل بخش داستانی بازی از نحوه‌ی روایت اتفاقات کلیدی گرفته تا پرداخت شخصیت‌های اصلی و فرعی، به راحتی نمره‌ی قبولی را می‌گیرید.

خون به پا خواهد شد!

اگر نسخه‌ی اول را تجربه کرده باشید، کاملا با مبارزات و گیم‌پلی نسخه‌ی دوم نیز آشنا هستید. در کل گیم‌پلی سری Dying Light بر دو پایه‌‌ی پارکور و مبارزات استوار است.

بخش پارکور وضعیت مشخصی دارد. به لطف مهارت و چالاکی Aiden، می‌توانید از ماشین‌ها، ساختمان‌ها، دیوار‌ها و بلندی‌ها بالا بروید، از موانع عبور کنید، فاصله‌های بلند را بپرید و با سرعت هر چه تمام‌تر مناطق مختلف بازی را پشت سر بگذارید.

همانند نسخه‌ی اول، پارکور و حرکات شخصیت اصلی فوق‌العاده روان و نرم هستند و از انیمیشن‌های حرکتی گرفته تا فیزیک بدن، کاملا حس مناسبی را تداعی می‌کنند. عنوان Dying Light 2 بهترین سیستم پارکور در بازی‌های مختلف را داراست و نه تنها از جوانب مختلف در این حیث کامل به شمار می‌رود، بلکه کاملا حس و حال مناسب را انتقال می‌دهد.

این نکته آن‌جایی ارزش خود را بیشتر نشان می‌دهد که بدانیم بازی هر چند قابلیت Fast Travel بین منطقه‌های بزرگ و مختلف را دارا است، ولی نمی‌توانید به هر جایی که خواستید Fast Travel کنید و در هر محدوده‌ فقط یک مکان خاص این قابلیت را به شما می‌دهد. به همین دلیل برای رسیدن به مقصد مورد نظر، باید خودتان این مسیر را طی کنید و به لطف سیستم پارکور روان و لذت‌بخش، پیمودن این مسیر اصلا وقت‌گیر و خسته کننده نخواهد بود و به شخصه مسافت‌های چند صد متری را به سرعت و بدون توجه به گذشت زمان طی می‌کردم.

بخش دوم گیم‌پلی بازی طبیعتا مربوط به مبارزات است که بخش عمده‌ی آن‌ها به واسطه‌ی سلاح‌های سرد مختلف صورت می‌گیرد. هر چند تعداد انگشت شماری سلاح Ranged یا اصطلاحا سلاح دور زن نیز در بازی وجود دارد، اما به خاطر کمبود مهمات و صد البته لذت بیشتر سلاخی زامبی‌ها و دشمنان با سلاح سرد، اکثریت مبارزات و Combat بازی را نبردهای تن به تن شکل داده‌اند.

از پایه‌ی صندلی گرفته، تا ساطور، چماق، کاتانا، پتک و تبر آتش نشانی، هر چیزی که فکرش را بکنید در Dying Light 2 به عنوان سلاح سرد وجود دارد. البته در کل سلاح‌های سرد در دو دسته‌ی Slash و Blunt قرار می‌گیرند. مبارزات بازی ورژن کامل‌تر شده و ارتقا یافته نسخه‌ی اول است. حملات، فیزیک سلاح‌ها و موارد مشابه بهبود یافته و واقعی‌تر شده‌اند و به دلیل اضافه شدن المان‌های گسترده RPG، اکنون می‌توانید مواردی مانند لِوِل یا میزان سلامتی دشمنان، چه زامبی و چه انسان را نیز مشاهده کنید.

شخصیت Hakon یکی از جالب‌ترین شخصیت‌های مکمل بازی به شمار می‌آید.

سیستم مبارزات بازی با وجود شباهت زیاد به نسخه‌ی اول، تفاوت‌های متعددی را به خود دیده است. اول از همه دیگر خبری از امکان تعمیر یا همان Repair کردن سلاح نیست و یک سلاح فقط یک میزان Durability مشخص دارد و بعد از آن می‌شکند و نابود می‌شود. همین مسئله باعث می‌شود مخاطبان مجبور شوند از طیف متنوع و متعددی از سلاح‌ها استفاده کنند و لزوما به یک نوع سلاح سرد خاص تکیه نکنند.

از طرف دیگر امکان ساخت سلاح‌های سرد پیشرفته و مجهز به Elemental Damage‌هایی مانند آتش یا الکتریسیته بر خلاف نسخه‌ی قبل وجود ندارد. صادقانه بررسی کنیم، Blueprint‌های نسخه‌ی اول Dying Light هر چند بسیاری از مبارزات را جذاب و پر زرق و برق ساخته بودند و می‌توانستید سلاح‌های سرد قدرتمندی را بسازید و با آن‌ها دشمنان را سلاخی کنید، اما حقیقتا کاملا مبارزات بازی را نامتعادل ساخته بودند. به خوبی به یاد دارم که شمشیری می‌ساختم مجهز به آتش، الکتریسیته و سم و یک تنه می‌توانستم نصف شهر را نابود کنم!

اما در Dying Light 2 بلوپرینت‌ها منطقی‌تر و اصطلاحا Nerf شده‌اند. این بار فقط می‌توانید به حالت Attachment قابلیت‌هایی مثل آتش، یخ، سم یا الکتریسیته را به سلاح‌ها اضافه کنید و جالب‌تر این که حتی در این صورت هم سلاح شما همیشه به این موارد مجهز نیست و مواردی مثل آتش یا الکتریسیته در شرایط خاص، مثلا Critical Hit فعال می‌شوند. عملا Crafting بازی در زمینه‌ی سلاح‌های سرد و المان‌های مختلف متعادل‌تر و سخت‌تر شده است. شاید در دید اول این موضوع به مذاق طرفداران نسخه‌ی اول خوش نیاید، اما حقیقت این است که سازندگان تصمیم درستی گرفته‌اند تا شرایط مبارزات را متعادل‌تر سازند.

دیگر تغییر بزرگ مبارزات مربوط به این مورد می‌شود که دیگر دشمنان انسانی هیچ سلاحی از خود Drop نمی‌کنند. این موضوع باعث شده که اولاََ یافتن سلاح‌های سرد کمی سخت‌تر شود و دوما ارزش آیتم‌های مغازه‌ها و فروشنده‌ها نیز بیشتر شود. در نسخه‌ی اول من تقریبا هیچ موقع از فروشنده‌ها سلاح نمی‌خریدم چرا که ده‌ها سلاح قدرتمند در اختیار داشتم. اما در Dying Light 2 از آن جایی که نمی‌توانید سلاح دشمنان را لوت کنید و از طرف دیگر امکان ساخت سلاح نیز وجود ندارد، مغازه‌ها کارآمد شده‌اند و مخاطبان حتما از آن‌ها خرید خواهند کرد.

یکی از ویژگی‌های اضافه شده به بازی، وجود Inhibitor‌ها است. Inhibitor در واقع سرنگی است که با تزریق آن بدن شخص قوی‌تر می‌شود و در ساختار بازی، با پیدا کردن سه Inhibitor می‌توانید میزان سلامتی (Health) یا استقامت (Stamina) را ارتقاء بدهید. در واقع دیگر از طریق Skill Point‌ها امکان ارتقای سلامتی یا استقامت وجود ندارد.

درخت مهارت بازی Dying Light 2 نسبت به نسخه‌ی اول کمی کوچک‌تر شده و موارد نسبتا کم‌تری را در خود جای داده است، اما تک تک این مهارت‌ها و توانایی‌ها، چه در شاخه‌ی پارکور و چه در شاخه‌‎‌ی مبارزات می‌توانند روند و شرایط بازی را دکرگون سازند. برای مثال مهارت‌های مربوط به Parry، مبارزات را به مراتب راحت‌تر می‌کنند و از طرف دیگر آزاد کردن مهارت‌های Dart و Dash، جابه‌جایی و پارکور را سریع‌تر و روان‌تر می‌کنند.

درخت مهارت بازی به دو بخش Parkour و Combat تقسیم شده که با مبارزه یا انجام حرکات پارکور، در هر شاخه می‌توانید Skill Point به دست بیاورید.

دنیای بازی پر است از فعالیت‌های مختلف و جانبی. از Points of Interests‌هایی مثل Military Convoy گرفته، تا یک‌سری سازه‌های کلیدی مثل Windmill. این آسیاب‌های بادی حکم برج‌های معروف بازی‌های یوبی‌سافت را دارند‌. با بالا رفتن از آسیاب‌ها و فعال‌سازی آن‌ها، یک Safe House برای شما فعال می‌شود.

اکثر مراحل فرعی و فعالیت‌های جانبی بازی در شب رخ می‌دهند. برخی مکان‌های فرعی مانند Forsaken Store و Dark Hallow در طول روز پر از زامبی هستند و در طول شب است که تعداد زامبی‌های داخل این مکان‌ها به شکل قابل توجهی کاهش می‌یابد و امکان لوت کردن و Exploration برای گیمر‌ها فراهم می‌شود. یک‌سری از ماموریت‌های جانبی نیز تنها در شب فعال می‌شوند و در طول روز نمی‌توانید آن‌ها را انجام دهید.

در کل گشت و گذار، مبارزه و لوت کردن در شب بسیار پربار‌تر و سودمند‌تر از روز است. از یک طرف با مبارزه یا انجام حرکات پارکور در شب، Night Bonus و XP بیشتری کسب می‌کنید و از طرف دیگر در طول روز به خاطر نور خورشید، قوی‌ترین و خطرناک‌ترین زامبی‌ها داخل ساختمان‌ها و محیط‌های سرپوشیده هستند و به همین دلیل لوت کردن خانه‌ها در روز به مراتب دشوار‌تر از شب است. مکان‌هایی مانند مغازه‌های متروکه یا ساختمان‌های GRE، سرشار از منابع مختلف هستند و با کاوش در آن‌ها می‌توانید منابع مورد نیاز برای Crafting و هم‌چنین آیتم‌های گران قیمت را پیدا کنید.

البته یک ایراد بزرگ در این بخش وجود دارد و آن هم طراحی بسیار ضعیف محیط‌های داخلی و Indoor است. 95 درصد ساختمان‌های بازی قابل ورود نیستند و آن 5 درصد باقی مانده نیز طراحی مشابهی دارند. نکته‌ی جالب این جا است که نسخه‌ی اول از لحاظ تنوع طراحی داخلی بسیار بهتر از بازی دوم عمل کرده بود که در نوع خود نکته‌ای بسیار عجیب است.

اما می‌رسیم به بزرگ‌ترین مشکل من با بازی Dying Light 2، یعنی مراحل فرعی. ماموریت‌های جانبی در زمینه‌ی طراحی یک افتضاح کامل به شمار می‌آیند. به شکل عجیبی، تقریبا تمام مراحل فرعی بازی آمیخته به طنز و کمدی‌ هستند و عجیب‌ترین Objective‌ها را پیش روی مخاطبان می‌گذارند. افسوس من این است که دنیای بازی، بستری فوق‌العاده برای خلق مراحل فرعی جذاب و خوش‌ساخت‌ را فراهم کرده بود که متاسفانه اصلا سازندگان نتوانستند از پتانسیل بالقوه بازی در این زمینه استفاده کنند. مراحل فرعی را باید در یک جمله، تکراری، ضعیف و خسته کننده دانست که به سختی می‌توانند مخاطبان را برای انجام آن‌ها ترغیب کنند. به شخصه انجام فعالیت‌های دیگر و گشت گذار در دنیای بازی را به انجام مراحل فرعی ترجیح می‌دادم.

در کل همان‌طور که گفتم، دنیای بازی پر است از فعالیت‌های مختلف که البته لزوما همه‌ی آن‌ها جذاب نیستند. در این بین، برج‌های آب و الکتریسیته‌ای وجود دارند که شما آن‌ها را فعال می‌کنید و در این‌جا می‌توانید این ایستگاه را به یکی از دو گروه Peacekeeper یا Survivor اختصاص دهید. با اختصاص دادن این ایستگاه‌ها، یک‌سری Bonus خاص برای شما فعال می‌شود و یک‌سری تغییرات کوچک در آن منطقه مشاهده خواهید کرد. برای مثال گروه Survivor وسایل پارکور مانند ایربگ یا Zipline را در جای جای آن منطقه نصب می‌کند و از طرف دیگر Bonus‌های گروه Peacekeeper بیشتر جنگی هستند و برای مثال تله‌های مختلفی را در آن ناحیه قرار می‌دهند تا بتوانید از آن‌ها در مقابل Infected‌ها استفاده کنید. تصمیمات گرفته شده در مورد این ایستگاه‌ها ربطی به خط داستانی ندارند و شرایطی مستقل از آن را دارا هستند.

تمامی Blueprint‌های بازی را می‌توانید هفت بار ارتقاء دهید تا ویژگی‌های آن‌ها قوی‌تر و بیشتر شود.

گرافیک هنری بازی تا حد زیادی قابل قبول است. کیفیت تکسچر‌ها، بافت‌ها و خصوصا طراحی شخصیت‌ها استاندارد بوده و مناسب هستند و اگر بازی را روی کنسول‌های نسل نهم تجربه کنید، از لحاظ بصری قطعا لذت خواهید برد. البته طراحی هنری بازی بسیار به نسخه اول شبیه بوده که البته این مسئله نقطه‌ی ضعف به شمار نمی‌آید.

دنیای بازی از چند بخش مختلف تشکیل شده و سازندگان با به کار بردن طیف رنگ کاملا متفاوت و طراحی خاص هر منطقه، هویتی منحصر به فرد به هر منطقه بخشیده‌اند و هر منطقه حس و حال خاص خود را دارد.

اما در بخش فنی، قضیه تا حد زیادی متفاوت است و خصوصا در چند روز ابتدایی تجربه‌ی بازی، شاهد مجموعه‌ای باور نکردنی از انواع و اقسام باگ‌های گرافیکی بودم. از زامبی‌ها و انسان‌های در ماشین گیر کرده گرفته، تا صندوق‌هایی که در دیوار فرو رفته‌اند و یکی دو مورد کرش کردن ناگهانی بازی. البته رفته رفته این باگ‌ها کمتر و کمتر شدند و پس از عرضه‌ی آخرین آپدیت و تجربه‌ی بیست ساعته بعد از آپدیت، بسیاری از مشکلات بزرگ بازی برطرف شده بودند. با این وجود، هنوز درک نمی کنم که چرا سازندگان بازی را با باگ و مشکل عرضه کرده و سپس از مخاطبان عذرخواهی کرده و با عرضه‌ی آپدیت‌های متعدد مشکلات را برطرف می‌کنند!

Dying Light 2
تیر و کمان جزو معدود سلاح‌های Ranged بازی به شمار می‌آید.

در زمینه‌ی صداگذاری و موسیقی، باید گفت که استودیوی تک‌لند عملکرد بسیار مناسبی را از خود به نمایش گذاشته است. به شخصه از عملکرد صداپیشگان بازی بسیار راضی بودم و تقریبا همه‌ی آن‌ها هم‌خوانی فوق‌العاده‌ای با شخصیتشان داشتند و کاملا به آن‌ها روح بخشیده بودند. از طرف دیگر، از آن‌جایی که ما تنها صدای Aiden را می‌شنویم، تنها از راه صدا احساسات او به ما منتقل می‌شود و باید گفت Jonah Scott به عنوان صداپیشه Aiden، عملکرد بسیار تحسین‌برانگیزی را از خود به نمایش گذاشته است.

موسیقی متن بازی همواره سعی می‌کند استرسی زیرپوستی را به مخاطب منتقل سازد. اوج هنرنمایی موسیقی‌های بازی در فاز شب و هنگام تعقیب و گریز یا اتفاقات مشابه نمایان می‌شود که به سرعت ریتم موسیقی عوض شده و اتمسفر بازی را بسیار سنگین می‌سازد. پیشنهاد می‌کنم حتما هنگامی که در شب بازی می‌کنید، در دنیای واقعی نیز شرایط خود را به بازی نزدیک کنید و در طول شب و در محیطی تاریک به تجربه‌ی بازی بپردازید، چرا که در این شرایط تعقیب و گریز‌ها و کشمکش‌ها جذاب‌تر و هیجان‌انگیز‌تر خواهند بود.


بازی Dying Light 2، یک بازی جهان آزاد جذاب و پر محتواست که اکثر ویژگی‌های مثبت نسخه اول را حفظ نموده و المان‌های نقش‌آفرینی و جهان آزاد جدیدی را به آن تزریق کرده است. در نتیجه با دنیایی عظیم طرف هستیم که جای جای آن پر است از فعالیت‌های جانبی و موارد مختلفی که می‌توانید آن‌ها را تجربه کنید.

انتظار تجربه‌ی یک شاهکار را نداشته باشید چرا که بازی مشکلات مختلفی در بطن خود دارد. از ضعیف بودن ساختار مراحل فرعی گرفته تا یک‌سری مشکلات فنی و هم‌چنین بالانس نبودن بعضی مکانیزم‌های آن. با این وجود بازی Dying Light 2 عنوانی به شدت سرگرم کننده در این دوران است. در دنیای Dying Light 2 کاوش کنید، بجنگید، اکتشاف کنید و از لحظه لحظه آن لذت ببرید.

P.morgan
author-avatar

About واران گیم

واران گیم محلیست برای انتقال اخبار بازی ها و ارائه خدمات به کاربران فارسی زبان جهان

Related Posts

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *