بازی CrossfireX عرضه شده تا تبدیل به یکی از عجیبترین بازیهای شوتر منتشر شده در ده سال اخیر شود. با واران گیم و نقد و بررسی بازی CrossfireX همراه باشید.
نسخهی اورجینال و اصلی Crossfire یک بازی به شدت محبوب در بازار شرق و خصوصا کشور چین به حساب میآید. بازی مذکور توسط استودیوی Smilegate Entertainment، سازندهای که این روزها با Lost Ark اینترنت را تصاحب کرده است، ساخته شد. خالقان این اثر قصد داشتند تا دامنهی بازیکنان این بازی را گسترش داده و آن را به بازار غرب معرفی کنند. برای رسیدن به این هدف، آنها با استودیوی رمدی (Remedy) همکاری کرده و با کمک تبلیغاتی Microsoft، عنوان CrossfireX را توسعه دادند.
بیایید ابتدا با بخش بهتر بازی شروع کنیم. کمپین یا بخش داستانی CrossfireX توسط یکی از محبوبترین استودیوهای بازیسازی اروپا ساخته شده است. رمدی که پیشتر سابقه ساخت عناوین زیادی چون Control و Alan Wake در کارنامهاش دیده میشود، وظیفهی کامل ساخت بخش داستانی بازی را برعهده گرفت. این امر از چندین جهت عجیب بود. اولین نکته این است که رمدی تاحالا روی یک بازی اولشخص کار نکرده بود و تمام آثار این شرکت، از زاویه دید سومشخص دنبال میشدند. CrossfireX قرار بود اولین شوتر اولشخص ساخته شده توسط رمدی باشد. همین امر موجب نگرانی برخی از طرفداران این شرکت شد.
اولین رونمایی از کمپین بازی در رویداد Xbox Games Showcase 2020 صورت گرفت. یک تریلر جذاب و دیدنی که حتی دیجیتال فاندری هم به تحسین از نمایش گرافیکیاش پرداخت. در این تریلر شخصیتهای مختلفی را میدیدیم که به وضوح اهمیت بالای آنها در داستان مشخص بود. جدای از اینها، گرافیک و گیمپلی بازی جذاب بهنظر میرسید. شخصاً با دیدن آن تریلر به شدت برای بازی هایپ شده بودم. حالا کمپین بازی اینجاست و میتوانم به شما بگویم، تا حد زیادی به انتظاراتم پاسخ داده است.
بازی از دو بخش داستانی مجزا تشکیل شده است. این دو بخش، Operation Catalyst و Operation Spectre نام دارند. هرکدام از این کمپینها تجربهای 2 الی 3 ساعته را در اختیار شما قرار میدهند. بخش داستانی Operation Catalyst به نوعی مقدمهی اولیه برای کمپین اصلی به شمار میرود. داستان بازی در خصوص دو گروه ارتشی و نظامی با نامهای Blacklist و Global Risk جریان دارد که همواره با یکدیگر در نبرد هستند و هر کاری برای از بین بردن یکدیگر انجام میدهند. کمپین اول شما را در تیم Global Risk قرار میدهد که در آن چهار سرباز با نامهای Hall ،Randal ،Moralez و Rob، وارد ماموریتی مهم در منطقهی Azkharzia میشوند.
هدف این گروه دستگیری یکی از اعضای مهم Blacklist، یعنی Alexander Steiner است. بدون اغراق، کمپین اول رمدی روایت خوبی دارد، اما یک سری ضعفهای کوچک در داستان، جلوی تبدیل شدن آن به تجربهای به یادماندنی را میگیرند. داستان Operation Catalyst پر از سورپرایزهای مختلف و لحظات جذاب است، اما روابط بین شخصیتها، امکان ارتباطگیری با داستان را سلب میکند. اشتباه نکنید، مشکل شخصیتپردازی کاراکترها نیست؛ مشکل این است که آنها بیش از حد در اختیار داستان قرار دارند.
اولین مشکل روایت، شروع بدون مقدمه آن است. داستان حتی سعی نمیکند گروههای مختلف و اتفاقات جهان بازی را توضیح بدهد. داستان حتی آرام هم شروع نمیشود و خیلی زود شما را در جریان اتفاقات تند و سریع خود قرار میدهد. این باعث میشود که بهجای تمرکز روی شخصیتها، روی فهمیدن جهان بازی تمرکز کنید و اینجا اولین ایراد بازی نمایان میشود. شخصیتها پردازش خوبی دارند، اما بازی به آنها فرصت تکامل نمیدهد. بازی دائماً سعی دارد از نقطهی A به نقطه B برسد و علیرغم تلاش کاذبی که برای جذابتر نشان دادن Hall انجام میدهد، در این امر به شکل فجیعی شکست میخورد.
صداگذاری شخصیتها به بهترین شکل انجام شده و دیالوگنویسی با کیفیت، تاثیرگذاری آنها را بیشتر میکند؛ اما مشکل از جای دیگری نشات میگیرد. بازی به عمق رابطهی این گروه نمیپردازد و در انتهای کار، آنها را چیزی جز یک گروه سرباز در حال انجام وظیفه نشان نمیدهد. به عنوان مثال، به رابطهی مکتاویش و پرایس از همان شمارهی اول Modern Warfare نگاه کنید. این دو شخصیت مانند شخصیتهای Operation Catalyst، به دنبال انجام وظیفه و اتمام ماموریت هستند. اتفاقات غیرمنتظره، کاری میکند که بفهمیم رابطهی این دو، چیزی بیشتر از دو سرباز عادی است. رمدی سعی دارد چنین کاری انجام دهد، اما به دلیل همان تمرکز بیشتر روی روایت تا شخصیتها، داستان را فدای روابط کاراکترها میکند.
در نهایت با اینکه آنها شخصیتپردازی خوبی دارند، اما نمیتوانید ارتباط خود را با کاراکترها قویتر کنید. مهمترین عامل این ضعف، عجلهی بیش از حد و بیدلیل رمدی برای نتیجهگیری در داستان است. سازنده میخواهد در ذهن مخاطب یک علامت سوال ایجاد کند (که البته جذاب است) و متاسفانه، در کل جریان داستان سعی میکند به همان یک سوال پاسخ دهد. نتیجهی این فرمول، داستانی میشود که روایت جذابی دارد، اما بیش از حد ساده و قابل پیشبینی است. به لطف صحنههای سینماتیک خوب و کارگردانی هوشمندانه کاتسینها، میانپردههای بازی وظیفهی خود در روایت داستان را به بهترین شکل انجام میدهند.
خوشبختانه پایان Operation Catalyst برعکس کمپین دوم، نتیجهگیری و پایان خوبی به همراه دارد. کمپین اول از خلاء یک آنتاگونیست درست و حسابی هم رنج میبرد و حضور کوتاه Steiner، هیچ کمکی در جذابتر شدن داستان نمیکند. بخش دیگری از روایت برعهدهی دستنوشتهها و رادیوهای اطراف محیط است که خوب به وظایف خود عمل میکنند. دستنوشتهها به زبان ساده نوشته شدهاند و افراد با سطح زبان متوسط هم میتوانند آنها را بخوانند و متوجه شوند.
کمپین دوم نسخهی ضعیفتر نقاط قوت کمپین اول را شامل میشود. در Operation Spectre، شما در گروه Blacklist در نقش سربازی به نام Logan قرار میگیرید. وظیفهی شما محافظت از یک فرد و اطلاعات خاص است که Global Risk قصد در از بین بردن آنها دارد. هرچند شخصیتپردازی Logan را در کمپین دوم تحسین میکنم، اما روابط بین گروه و پردازش شخصیتی در کمپین دوم، حتی بدتر از قبل عمل میکند. باز هم مقصر اصلی در این اتفاق، عجلهی رمدی در به پایان رساندن داستان و نتیجهگیری از آن است.
نویسنده قصد دارد نشان دهد که هرکدام از افراد در دو گروه Blacklist و Global Risk، تنها بازیچهی اهداف شیطانی رئسای خود هستند. این مقصود رمدی را تحسین میکنم و انصافا این جنبه روایی، خوب در بازی پیادهسازی میشود. خوشبختانه روایت در کمپین دوم بهتر و جذابتر دنبال میشود و حتی میانپردهها، از کیفیت بهتری برخوردارند. با توجه به اینکه تریلرهای بازی تنها قسمتهای داستانی Operation Spectre را نشان میداد، حدس میزنم رمدی در ابتدا، تنها بخش دوم کمپین را توسعه داده بود. در ادامه با بررسیهای دقیقتر، تصمیم گرفت یک بخش داستانی دیگر را به عنوان پیشدرآمد بسازد. این نکته حتی در طراحی مراحل، کیفیت کاتسینها و شیوهی روایت داستان نیز قابل فهم است.
کمپبن دوم مشکل عدم وجود آنتاگونیست خوب را حل میکند. دو شخصیت منفی اصلی در دو جناح قرار دارند که کم و بیش از شخصیتپردازی نسبتاً خوبی برخوردارند. پایانبندی و نتیجهگیری، پاشنه آشیل بخش داستانی دوم به حساب میآید. پایان بازی به قدری بد است که حتی نمیفهمید دنبالهای در کار خواهد بود یا خیر. یک نتیجهگیری قابل پیشبینی، روایت عجولانه و روایت کلیشهای احساسات، تمام چیزی است که شما در پایان CrossfireX نصیبتان خواهد شد. در نهایت، Operation Spectre در تمامی زمینهها از Operation Catalyst کمپین جذابتری است، اما در شخصیتپردازی و پایانبندی به مراتب ضعیفتر عمل میکند.
بازی CrossfireX با موتور گرافیکی Northlight توسعه پیدا کرده است؛ همان انجینی که رمدی با آن Control و Quantum Break را ساخته بود. این انجین پیشتر تواناییهای خود را در طراحی هنری Photo-Realistic نشان داده بود. CrossfireX نیز در همین سبک گرافیکی ساخته شده و تجربهای چشمنواز را به ارمغان آورده است. کیفیت تکسچرها بینظیر بوده و تقریبا در تمام مکانهای بازی، حس زیبایی به شما منتقل میشود. رمدی حتی به کوچکترین جزئیات اشیاء توجه کرده است. این مهم به لطف نورپردازی فوقالعادهی بازی حتی بهتر خود را نشان میدهد.
استفادهی مناسب و بهجا از نورهای رنگی، شدت روشنایی استاندارد در مکانهای مختلف و بازتابهای با کیفیت، از جمله نقاط قوت بازی در زمینهی نورپردازی هستند. با این حال، نمیتوان از کیفیت بد سایهها صحبت نکرد. سایهها Anti-Aliasing ندارند و به صورت بریده نمایش داده میشوند. این امر وقتی آزاردهنده میشود که روی صورت شخصیتها سایه میافتد. بازیهای رمدی همواره به داشتن فیزیک دیوانهکننده معروف بودند، CrossfireX در این زمینه نیز سربلند است. تقریبا تمام اشیاء داخل محیط قابلیت تخریبپذیری دارند و حتی چاقوی شما میتواند روی تمام وسایل خط و خش بیندازد.
از طراحی هنری بینظیر رمدی هم نباید گذشت کرد. کارگردانی هنری در تک تک مکانهای بازی به بهترین شکل انجام گرفته و باعث بالاتر رفتن حس واقعگرایانهی بازی میشود. هرچقدر کمپین CrossfireX در زمینهی هنری و بصری زیبا و چشمنواز است، در زمینهی فنی یک آبروریزی نسبی به شمار میرود. نبود باگ در بازی به دلیل محیطهای کوچک، خلوت و خطی امر عجیبی نیست، اما بازی به شدت از مشکل افت فریم رنج میبرد. افت فریم به قدری نیست که تجربهی بازی را مشکلساز کند، اما همواره چندین فریم دراپ دارد که موجب سردرد بازیکن میشود. این افت فریم هنگام شلیک گلوله و محیطهای پر برخورد، بیش از حالت عادی خود را نشان میدهد.
افت فریم مربوطه در کمپین اول بیشتر است، اما تا آخر بازی دست از سر شما برنمیدارد. در طول تجربه، دوبار با کرش مواجه شدم و از اجبار، بازی را باری دیگر اجرا کردم. یک مشکل یا اصطلاحا باگ اعصاب خرد کن دیگر هم در بازی وجود دارد. اگر در حین پخش میانپردههای اصلی، منوی ایکس باکس را باز کنید و به بازی برگردید، صدای کاتسین تا چکپوینت بعدی به کل قطع میشود! کمپین بازی CrossfireX از حیث انیمیشن، عملکردی ضد و نقیض دارد. انیمیشنها در طول گیمپلی کیفیت نسبتاً خوبی دارند، اما هنگام کاتسینها به خوبی همیشه نیستند. انیمیشن صورت شخصیتها در طول میانپردهها، گاهی ذوق شما را کور میکنند.
کمپینهای بازی CrossfireX از تنوع محیطی قابل قبولی بهره میبرند. گاهی در معدنهای زیرزمینی به مبارزه میپردازید، گاهی هم در یک قطار در حال حرکت. طراحی و تنوع محیط کاملاً با نحوه روایت بازی همخوانی دارند. در خصوص گانپلی بازی میتوان نظرات ضد و نقیضی را به کار برد. گانپلی نه آنقدر بد است که تجربهی بازی را غیرممکن کند، نه آنقدر خوب است که حتی نزدیک به استانداردهای سری Call of Duty و امثال آن شود. گانپلی در بهترین حالت قابل قبول است. تنوع سلاحها اما در سطح مناسبی قرار ندارد. سلاحهای بازی تقریبا در اواسط بازی تکراری میشوند و نه تنها کارایی متفاوتی را به نمایش نمیگذارند، بلکه طراحی ظاهری و صداگذاری مشابهی هم دارند.
در نهایت طراحی مراحل و لول دیزاین بازی هم به مرور زمان تکرای میشود. هرچند از شوتر اول شخص خطی انتظار تحولی شگفتانگیز را نداریم، اما با توجه به نظامی بودن بازی، سازندگان میتوانستند مراحل متنوعتری توسعه دهند. تقریبا 90 درصد روند بازی به پیشروی پیاده و شلیک کردن به دشمنان خلاصه میشود. نه خبری از تانکسواری است، نه قرار است سوار هلیکوپتر یا هواپیمای جنگی بشوید؛ فقط پیاده به مبارزه میپردازید! یک سری نوآوریهای خاص در گیمپلی Operation Spectre انجام گرفته که طراحی مراحل را کمی بهتر از کمپین اول به نمایش میگذارند. در کل لول دیزاین CrossfireX کمی تکراری میشود اما آسیب بزرگی به تجربه شما وارد نکرده و شما را از بازی خسته نمیکند.
هوش مصنوعی دشمنان سطح خوبی دارد و در درجه سختی بالا، آنها میتوانند شما را به چالش بکشند. بازی زیاد شما را به همراه همرزمانتان وارد میدان نبرد نمیکند، برای همین نتوانستم به خوبی کیفیت هوش مصنوعی یارها را بسنجم. با این حال، در اندک همراهیهای صورت گرفته، مشکلی در طراحی AI آنها ندیدم. در این بین، نباید از ویژگی جالب Bullet Time هم غافل شویم که با کند کردن زمان، لحظات جالبی را هنگام مبارزه رقم میزند.
بازی در زمینه موسیقی و صداگذاری شخصیتها در سطح عناوین با کیفیت ظاهر میشود. موسیقیهای فوقالعادهای هنگام نبرد نواخته میشوند که هیجان و آدرنالین شما را چندین برابر میکنند. قطعات مختلفی در بازی قرار دارند و به همین دلیل، حس تکرار در ترانههای متن بازی ایجاد نمیشود. به جز سلاحها، دیگر صداگذاریها مانند انفجار و تخریبها نیز در کیفیت مطلوبی قرار دارند. صداگذاری شخصیتها هم همانطور که پیشتر در بررسی اشاره کردم، آنقدر خوب است که یک تنه شخصیتپردازی را چند سطح بهبود میبخشد.
در نهایت، کمپین رمدی با تمام مشکلهایش در گیمپلی، گرافیک فنی و داستان، کماکان ارزش تجربه را دارد. بخش داستانی CrossfireX تنها حالتی است که ارزش تجربه را دارد؛ چرا که بخش چندنفره تا به این لحظه با اختلاف بدترین مولتیپلیر سال جاری است!
بخش چندنفرهی CrossfireX توسط شرکت اسمایلگیت ساخته شده است و شامل دو حالت کلی میشود. حالت Modern یک گانپلی مانند شوترهای امروزی را به نمایش میگذارد. حالت Classic شباهتهای زیادی با عناوینی مانند CS:GO دارد. از حالت Modern شروع میکنم که به مراتب از Classic بهتر است. اولین چیزی که در بخش چندنفرهی CrossfireX توجه شما را به خود جلب میکند، تعداد پایین حالتهای قابل بازی و نقشههای آنها است. بخش Modern به طور کلی دو بخش و دو نقشه دارد که به هر حالت بازی، یک نقشه اختصاص داده شده است. اولین حالتی که به چشمتان میخورد، Search and Destroy نام دارد.
در این حالت، باید به مکانهای مشخص شده بروید و بمب را خنثی کنید. با کشتن دشمنها هم میتوانید به پیروزی دست پیدا کنید. این بخش یک کپی ناقص از قوانین و چهارچوب بازی Rainbow Six است. با هر بار مرگ در این حالت، تا دور بعدی Respawn نمیشوید. مشکلات پایهای حالت مولتیپلیر بازی از همان تجربهی اول شما لمس میشوند. هرچقدر کمپین CrossfireX در بخش فنی فاجعه بود، حالت چندنفرهی آن حتی رمدی را هم شرمنده میکند! گاهی در شروع هر دست متوجه میشوید که برخی دکمهها کار نمیکنند. بعضی اوقات، درون در و دیوار گیر میکنید. حتی گاهی ممکن است با غیب شدن دشمنها روبهرو شوید.
از افت فریم شدید بخش چندنفره نیز دردسری بزرگ است. افت فریم حتی از بخش کمپین هم وضعیت وخیمتری دارد و تجربهی بازی را مشکلساز میکند. گیمپلی و انیمیشنها همانند یک عنوان نسل هفتمی، تاریخ گذشته هستند. گانپلی فاجعه بازی هم کمکی به شرایط نمیکند. گانپلی آنقدر بد است که حرفهایترین بازیکنان هم نمیتوانند به خوبی به تجربهی بازی بپردازند. بازی حتی میان دشمنان و یارهای شما نیز تفاوتی قائل نمیشود و به جز اسم بالای سر آنها، نمیتوانید تفاوت آنها را تشخیص دهید. با وجود تمامی این ایرادها، تنها نقطه قوتی که در حالت Search and Destroy به چشم میآید، طراحی خوب نقشهی آن است که بازی این نقطه قوت را هم در حالتهای دیگر از دست میدهد.
مود Point Capture تنها مود قابل بازی و قابل تحمل در کل تجربهی مولتی پلیر بازی است. شما باید به همراه تیمتان سه بخش B ،A و C را تصاحب کنید. هرچند نقشه آنقدر کوچک است که کمی به تجربهی این حالت آسیب میزند، اما در کل با حالت سرگرمکنندهای مواجه هستیم که البته بهتر از آن را در بازیهای مختلف دیدهایم.
وقتی به بخش کلاسیک برسیم، وضعیت گریهآور میشود! بازی بدترین تقلید ممکن از CS:GO را انجام داده است. سه حالت Team Death Match ،Nano و Spectre مهمترین بخشهای حالت کلاسیک هستند که هر کدام به نوبهی خود توهینآمیز هستند. نقشهی بازی Team Death Match یک راهرو با طولی به شدت کوتاه است. نقشه آنقدر سطحی است که گمان میشود کودکی دو ساله ایدهی ساخت آن را داده است!
در حالت Spectre، یک تیم به صورت نامرئی باید به تیم مرئی حمله کند. با توجه به طراحی فاجعهبار نقشه و عدم وجود ماموریت درست و حسابی، این حالت که پر از پتانسیل است، به کسلکنندهترین بخش مولتیپلیر تبدیل میشود. برنامهنویسان بازی حتی در طراحی پرش از اشیاء عاجز بودند و به سختی میتوان از روی آجکتهای محیط پرید.
بخش سوم چندنفره به اسم Nano شناخته میشود. چیزی نزدیک به 15 الی 20 بازیکن در نقشهای به شکل مربع که بسیار کوچک است قرار میگیرند. ناگهان چندین هیولا ظاهر شده و به شما حمله میکنند. با یک ضربهی آن هیولا، شما تبدیل به یکی از آنها میشوید و باید بقیه بازیکنان را مبتلا کنید. جالب است که برای کشتن هیولاها باید به آنها 15 تیر بزنید، ولی آنها با یک ضربه شما را از بین میبرند. جایی برای فرار هم نیست، زیرا نقشه به شدت کوچک است. جالبترین بخش اینجاست که بازی امکان دویدن را هم از شما سلب میکند.
داستان بدتر هم میشود. این نقشه دو مکان برای کمپ کردن دارد. تیر انسانها باعث میشود شما در نقش هیولا نتوانید رو به جلو حرکت کنید و در نهایت بمیرید. کافی است چهار بازیکن در آن مکان کمپ کنند؛ هیچ هیولایی دیگر نمیتواند نزدیکشان شود. برایم عجیب است که چطور سازندگان متوجه نشدند این حالت حتی غیر قابل بازی است.
بازی شامل یک بتلپس رایگان و یک بتلپس 9 دلاری نیز میشود که مجموعاً 50 لول آیتم و جایزه را در اختیار شما قرار میدهد. خوشبختانه سیستم پاداشدهی بازی مطلوب است و جوایز خوبی هم بابت پیشروی به شما تعلق میگیرد.
CrossfireX
در مجموع، CrossfireX یکی از ناامیدکنندهترین بازیهای امسال است. کمپین رمدی با کولهباری از مشکلاتش، کماکان ارزش تجربه را دارد؛ اما بخش چندنفره به کل بازی را کشته و چال میکند! این بازی به هیچ وجه ارزش خرید ندارد و تجربه کمپین آن جز از طریق گیمپس، به کسی پیشنهاد نمیشود.
نکات مثبت:
- روایت خوب داستان
- گرافیک هنری و بصری خوب بخش داستانی
- فیزیک جذاب در بخشهای داستانی
- قابلیت Bullet Time
- تنوع محیطی بخش کمپین
- سیستم پاداشدهی خوب و بتلپس قابل قبول
- موسیقی و صداگذاری مطلوب
نکات منفی:
- شخصیتپردازی کاراکترها مشکلاتی دارد
- مشکلات فنی متعدد نظیر باگ، افت فریم و کرش
- طراحی مراحل بازی بعد از مدتی تکراری میشود
- پایانبندی بد داستان
- تقریبا تمام ویژگیها و محتوای ارائه شده در بخش چندنفره