اخبار بازی

واران گیم 8# | دیدگاه‌های جنجالی در گیمینگ

در واران گیم فرصتی فراهم می‌شود تا در مورد موضوعات مختلف پیرامون بازی های ویدیویی صحبت کنیم و با رعایت احترام به سلایق یکدیگر نظرات خود را به اشتراک بگذاریم.

بعد از چند ماه، با قسمت جدید واران گیم بازگشته‌ایم تا دیدگاه‌های جنجالی خود را با شما به اشتراک بگذاریم و مهم‌تر از آن، شنوندۀ دیدگاه‌های جنجالی شما باشیم. اینجا آزادانه می‌توانید نظرهای واقعی خود را مطرح کنید که ممکن است باعث خشم جمعی از گیمرها شوند.

این شما و این هم نظرات جنجالی تیم تحریریۀ واران گیم:

محمد حسین کریمی؛ سردبیر

The Last of Us 1 و 2 از اُورریتدترین بازی‌‌های تاریخ صنعت گیم هستند

درگیرکننده بودن روایت The Last of Us 1 هیچگاه برای من کافی نبود. TLOU 1 ابداً بازی بدی نیست، اما وقتی عده‌ای از آن به عنوان برترین بازی تاریخ یاد می‌کنند، نمی‌توانم جلوی خنده‌ام را بگیرم. هر چقدر روایت پیشگامانه و شخصیت‌پردازی فوق‌العاده است، ایدۀ کلی بدون نوآوری و کلیشه‌ای قصه، ذوق را کور می‌کند. اما این گیم‌پلی است که باعث تعجب من از بازخورد گیمرها نسبت به بازی می‌شود. معما‌های حوصله‌ سر بر و تک بعدی، راه رفتن‌های طولانی و کندی گیم‌پلی محض شکوفایی بیشتر روایت، همگی باعث می‌شوند در بهترین حالت، این عنوان برای من یک 8/10 باشد.

بازی دوم از دیدگاه گیم‌پلی، آزادتر کردن جهان اثر، سیستم مبارزات و شاخه‌های مهارت عملکرد خوبی دارد، چه بسا در میان بازی‌های سینماتیک عملکردی فراتر از استانداردها از خود به نمایش می‌گذارد، اما برخلاف بازی اول، به عقیدۀ من، در نیمه دوم بازی شخصیت‌پردازی جمع کثیری از کاراکترها با ایرادات اساسی روبه‌رو است. پیشنهاد می‌دهم برای باز شدن هر چه بیشتر این موضوع مقاله بنده را از لینک زیر مطالعه کنید:

آنالیز: چرخۀ نفرت و درماندگی The Last of Us Part 2 در نقل آن

با این وجود، اگرچه تعداد جوایز و عملکرد بسیار خوب The Last of Us Part 2 به دنبال نداشتن رقیبی جدی در سال 2020 درک می‌کنم؛ اما عملکرد عجیب بازی اول در مقابل رقبایی سرسخت قابل درک نیست.

Dark Souls 3 در برخی المان‌ها عقب‌گردی تمام و کمال برای فرام سافتور، میازاکی و سری سولز است

شاید بازی سوم Dark Souls کالکشنی از بهترین باس‌های سری را در خود جای داده باشد که اکثراً پیشرفتی طبیعی نسبت به دو نسخه قبلی داشتند، اما نمی‌توان کتمان کرد که دیزاین و بهم پیوستگی محیط، طراحی مراحل و همچنین داستان بازی نه تنها نبوغ و خلاقیت بازی اول را نداشتند، بلکه از بازی دوم نیز پیشی نمی‌گرفتند.

Horizon: Zero Dawn و Horizon: Forbidden West از خواب‌آورترین و کسل کننده‌ترین بازی‌های تاریخ هستند

به جز تعدادی محدود، به یاد ندارم که بازی‌ای از کاتالوگ سونی توانسته باشد در چند ساعت ابتدایی تا حدی حوصله‌ام را سر ببرد که بخواهم درجا بازی را پاک کنم و آن را لکه ننگی بر هارد درایو ببینم، اما بازی اول Horizon توانست این کار را انجام دهد! درست قبل از لانچ Forbidden West تصمیم گرفتم فرصت بیشتری به این عنوان بدهم، اما اگرچه چندین ساعت بیشتر اثر را تحمل کردم، اما باز هم نه گیم‌پلی برای من درگیرکننده بود و نه دیالوگ‌های خسته‌کننده و کاراکترهای فوق جنریک کمکی می‌کرد. به قول یکی از بزرگان، هورایزن اول همیشه بازی‌ای در خاطر من خواهد بود که چند هفتۀ قبل از Breath of The Wild عرضه شد و دومی نیز بازی‌ای خواهد بود که چند هفتۀ قبل از Elden Ring به انتشار رسید.

The Witcher 2 را همیشه به The Witcher 3 ترجیح داده‌ام و خواهم داد

بازی The Witcher 2 جزو Top 10 بازی‌های زندگی‌ام است، فهرستی که نسخۀ سوم به آن راه پیدا نمی‌کند. انتخاب‌های روایی و مقیاس تاثیرگذاری آن‌ها در بازی دوم که رویکردی سیاسی دارند بسیار هیجان‌انگیزتر از انتخاب‌های روایی شخصی اثر سوم است و از سوی دیگر، خطی‌تر بودن محیط‌ها باعث شده است که دیزاین مراحل طبیعی‌تر جلوه کند. حتی سیستم مبارزات سنگین‌تر و میل یافتن آن به نقش آفرینی‌های کلاسیک را به نیمچه H&S بازی سوم ترجیح می‌دهم.

سری Devil May Cry در زمینۀ هک اند اسلش بهتر از فرنچایز God of War عمل می‌کند

هک اند اسلش ژانر مورد علاقۀ من در بازی‌های ویدیویی است و بر سر بهتر بودن سری Devil May Cry در زمینۀ المان‌های خالص هک اند اسلش قاطع هستم. سیستم مبارزات، مهارت‌ها و تمرکز DMC در زمینۀ کومبو زدن و ترکیب سلاح‌ها حتی در بدترین نسخۀ DMC، بهتر از بهترین اثر God of War است. اما اگر از بحث هک اند اسلش خارج شویم، از دیدگاه کیفیت بصری و شخصیت‌پردازی، نقاطی وجود دارد که God of War پیشی می‌گیرد، در حالی که DMC نزولی قابل توجه را تجربه می‌کند.

طراحی بازی‌های راکستار منسوخ شده‌ است

با کلیلک روی تیتر بالا، مطلب را بخوانید!

مصطفی زاهدی؛ سرپرست تحریریه

بازی Metal Gear Solid V: Phantom Pain اورریتدترین بازی تاریخ است

نمیدانم دلیل کسب امتیازات عجیب و غریب MGS 5 چه بود‌. این بازی یک فاجعه تمام عیار بود‌. از دنیای تهی و پوچش که یکی از ضعیف‌ترین Open World‌های تاریخ است گرفته، تا شخصیت پردازی عجیب کارکتر‌ها و حفره‌های متعدد داستانی. از طراحی مراحل هم نگویم که دلم خون است! بازی تعدادی Outpost داشت و تمام مراحل فرعی به نجات یک گروگان یا دزدیدن آیتمی خاص در همین Outpost‌های تکراری خلاصه می‌شد. شک ندارم اگر نام متال گیر و کوجیما پشت این بازی نبود، منتقدان مشکلات بازی را بر سر سازندگان چماق کرده و خرد می‌کردند!

عناوین هاردکور فرام سافتور اصلا سخت نیستند!

صادقانه بررسی کنیم، از سولز گرفته تا سکیرو و الدن رینگ، آثار فرام سافتور آن غول عظیمی نیست که عموم گیمر‌ها در مورد آن صحبت می‌کنند. تمام آثار هاردکور فرام سافتور بر یک پایه استوار هستند: صبر. اگر طمع کنید و عجله داشته باشید، جهنم در انتظار شماست. اما با صبر و حوصله، حتی با ضعیف‌ترین تجهیزات و لول پایین نیز می‌توان به راحتی باس‌های بازی را قلع و قمع کرد. به دلیل نبود مواردی مانند Checkpoint به صورت کلاسیک و هم‌چنین یک‌سری مجازات‌های مختلف، در دید اول ممکن است به نظر برسد با عناوینی مرگبار طرف هستیم، اما واقعیت صد و هشتاد درجه متفاوت است. هم‌چنین فراموش نکنید آثار فرام سافتور آن قدر المان مختلف گیم‌پلی و آیتم‌های گوناگون دارد که اگر کمی با آن‌ها آشنا باشید، درجه سختی بازی کامل نرمال و چه بسا آسان‌تر می‌شود.

بازی The Last of Us Part 2 از مشکلات شخصیت‌پردازی و پایان‌بندی ضعیف رنج می‌برد

بدون هیچ شکی بازی The Last of Us Part 2 یکی از خوش‌ساخت‌ترین بازی‌های تاریخ است. اما بحث من مربوط به موارد Visual یا گیم‌پلی نیست. بر خلاف آن‌چه در دید اول به نظر می‌رسد، پرداخت یک‌سری شخصیت‌های بازی خصوصا الی و ابی مشکل‌دار و بعضا متناقض است. تغییر‌های ناگهانی رفتاری الی در پایان بازی بدون Build up و مقدمه سازی بوده و منطقی نیست، تصمیمات آخر بازی ابی کل پرداخت شخصیت او در طول بازی را زیر سوال می‌برد و الی و دینا به شکل شگفت آوری از Plot Armor برخوردار هستند. بله قطعا پایان بازی مشکل دارد. جایی که ابی که همه چیزش را از دست داده با گفتن جمله‌ی: Don’t ever let me see you again دشمن خونی‌اش را رها می‌کند!

بخش گیمینگ مایکروسافت همچنان از مشکلات متعدد مدیریتی رنج می‌برد

اگر کمی واقع بین باشیم خیلی راحت متوجه می‌شویم با وجود پیشرفت‌های گسترده Xbox در چند سال اخیر؛ از خرید‌های متعدد گرفته تا لانچ‌های موفق آثار انحصاری، اما این برند هم‌چنان از مشکلات متعدد مدیریتی و استراتژیک رنج می‌برد. بسیاری از استودیوهای داخلی مایکروسافت دچار آشفتگی مدیریتی هستند و با وجود بودجه کلان و جذب نیروی متخصص، نبود رهبری و مدیریت مناسب باعث لطمه خوردن به پروژه‌ها می‌شود. مواردی که به نظر می‌رسد بیش از پیش خود را نشان می‌دهند.

ابوالفضل مناف‌زاده؛ خبرنگار

بازی The Last of Us Part II شایسته‌ی این همه جایزه و تحسین نیست

شخصاً بارها تجربه‌ی این بازی را به نوشیدن یک قهوه‌ی تلخ دلچسب تشبیه کردم و احساس خوبی نسبت به آن داشتم، اما ایرادات آن را نیز نمی‌توانم انکار کنم. برای مثال، روایت داستانی عجیب و غریب این بازی که باعث می‌شود گاهاً از خودتان، بازی و شخصیت‌هایش متنفر شوید و به ضرب و شتم شخصیت قهرمان داستان بازی در قالب یک باس‌فایت بپردازید بسیار ناخوشایند هستند. در مجموع، به نظر من این بازی در اکثر بخش‌ها یک شاهکار به تمام معنای سینمایی است، اما زمانی که آن را در قالب چهارچوب‌های یک بازی ویدیویی قرار می‌دهیم، می‌بینم که بازی‌های به مراتب بهتری نیز وجود داشتند که می‌توانستند لقب پرافتخارترین بازی تاریخ را از آن خود کنند.

بازی Rise of the Tomb Raider به مراتب بازی‌تر از Uncharted 4 است

بازی‌هایUncharted 2 و 4 برای من از بهترین بازی‌های تاریخ هستند، اما نمی‌توانم انکار کنم که در چهارچوب‌های تعیین شده برای یک بازی ویدیویی و یک “سرگرمی تعاملی”، بازی Rise of the Tomb Raider به مراتب در جایگاه بالاتری قرار دارد. Uncharted 4 یک شاهکار بلامنازع سینمایی است که صد البته عمر مفید بسیار کوتاهی دارد. در این بازی تنها کاری که لازم است انجام دهید، هدایت نیتن از نقطه‌ی A به B، کشتن دشمنان و گاهاً انجام پازل‌ها هستند و هیچ فعالیت خارج از برنامه‌ای در دستور کار شما قرار ندارد. همچنین، فعالیت‌های جانبی این بازی نیز تنها به جمع‌آوری تعداد زیادی کالکتیبل‌ها خلاصه می‌شوند که اصولاً انجام آن‌ها نیز جذابیت، هدف و پیچیدگی خاصی ندارند. در مقام قیاس، بازی Rise of the Tomb Raider نیز با نمره‌ی متای 88 از محیط‌های بسیار بزرگ‌تر با آزادی عمل بسیار بیشتر، دسته‌ی متنوعی از سلاح‌ها، کالکتیبل‌هایی که بدست آوردن برخی از آن‌ها واقعاً چالش‌برانگیز هستند، ماموریت‌های فرعی متنوع و جذاب، فعالیت‌های فرعی از جمله یافتن گنج‌های مخفی و موارد این چنینی برخوردار است و علاوه بر این موارد، کیفیت بصری بازی نیز در سطح بسیار خوبی قرار دارد.

بازی Horizon Forbidden West دلسرد کننده بود

به عنوان یکی از طرفداران نسخه‌ی اول و یکی از پیش‌خریدکنندگان Horizon Forbidden West، رضایت من نسبت به این بازی “در مقایسه با نسخه‌ی اول” جلب نشد. پس از حدود 70 ساعت تجربه‌ی بازی، حس کردم که پیشرفت‌ها و ویژگی‌های جدید بازی عمدتاً نمایشی هستند. ماموریت‌های فرعی در این بازی جذاب نیستند، دیالوگ‌ها به شدت خسته کننده هستند و انیمیشن‌ها فاقد روح بودن شخصیت‌ها را فریاد می‌زنند. تله‌های جدید، اکسیرها، غذاها، سلاح‌های جدید، ویژگی‌های جدید سلاح‌ها و سایر موارد این چنینی عملاً تغییر شگرفی را در گیم‌پلی ایجاد نمی‌کنند و ممکن است که در طول تجربه‌ی بازی حتی یک بار هم به سراغ استفاده از این موارد نروید و به همان روشی که بازی اول را تجربه کرده بودید به تجربه‌ی این بازی بپردازید. علاوه بر این، درخت مهارت بازی آشفته است. از همه مهم‌تر، بزرگترین مشکل بازی Over Leveled شدن است و نباید همگام با سطح پیشنهادی بازی ماموریت‌های فرعی و اصلی و باقی فعالیت‌ها را به شکل همزمان انجام دهید. در واقع، سطح شخصیت من در مقعطی به 45 رسید که سطح ماموریت‌های اصلی بازی همچنان در 28 باقی ماند بودند. همین موضوع باعث شد که سختی بازی به شدت از حالت تعادل خارج شود و حتی در سخت‌ترین درجه‌ی سختی بازی نیز چندان مشکلی برای از بین بردن ربات‌ها نداشته باشم. در مجموع، بازی Horizon Forbidden West به عنوان یک اثر مستقل یکی از بهترین عناوینی است که می‌توانید تجربه کنید، اما قطعاً در مقایسه با نسخه‌ی اول برای من دلسردکننده و تکراری بود.

امیرحسین رنجبر؛ نویسنده تحریریه

هیچ بازی 10/10 نیست!

راستش را بخواهید، به نظر من هیچ بازی بی‌نقصی وجود ندارد. تمام ساخته‌های صنعت گیم، حتی بهترین و پرافتخارترین‌های آن‌ها نیز خالی از اشکال نیستند. وقتی به صورت تئوری از یک بازی 10/10 صحبت می‌کنیم، یعنی آن اثر در تمام بخش‌هایش اعم از داستان، گرافیک، گیم‌پلی و صداگذاری خالی از هرگونه ایرادی است. وقتی به صورت کلی به این قضیه نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که این مهم امکان‌پذیر نیست. حتی اگر 0.1 از نمره بخش‌های مختلف بازی کم شود، آن اثر دیگر بی‌نقص نیست. وقتی یک منتقد نمره 10 را به یک بازی اختصاص می‌دهد، سعی دارد سنگینی نقاط قوت بازی را نسبت به نقاط ضعف آن نشان دهد. گاهی وقت‌ها یک بازی آنقدر خوب و کم‌ایراد است که نویسنده یا منتقد در قبال ایرادات کوچک آن ارفاق می‌کند. نمره 10 در واقع ارزش بالای تجربه‌ی آن اثر را نشان می‌دهد، ارزشی که بالاتر از هرگونه شماره‌گذاری یا معیار نمره‌دهی است. اگر هرگونه اثر شاهکاری را مثال بزنید، من می‌توانم حداقل یک ایراد در آن پیدا کنم. می‌خواهید امتحان کنید؟

بازی Marvel’s Avengers آنقدرها هم بد نیست!

زمانی که Crystal Dynamics و Square Enix بازی Marvel’s Avengers را روانۀ بازار کردند، این اثر با موجی از انتقادات گسترده روبه‌رو شد. همه‌ی گیمرها این بازی را یک ناامیدی کامل و شکستی بزرگ از Square Enix خطاب می‌کردند. وقتی بعد از آپدیت‌های فنی فراوان، شروع به تجربه بازی کردم، واقعا مانعی در لذت بردن از بازی نمی‌دیدم. اشتباه نکنید؛ بیش از نیمی از انتقادات وارد به این بازی درست هستند، اما آیا آن‌ها باعث می‌شوند که Marvel’s Avengers را یک بازی بد خطاب کنیم؟ به نظر من اینطور نیست. بازی از نظر داستانی در سطح قابل قبولی قرار دارد. سیستم مبارزات بازی با وجود ایراداتش، می‌تواند سرگرم‌کننده باشد و بازی از نظر گرافیکی هم فاجعه‌ای تمام عیار نیست. من می‌توانم به بازی نمره 7 را تعلق دهم، اما پایین‌تر از آن برایم قابل قبول نیست. متاسفانه به دلیل تمرکز زیاد روی مکانیک‌های سرویس‌محور، Marvel’s Avengers به تمام پتانسیل خود نرسید، اما کماکان ارزش تجربه دارد.

اکثر بازی‌های GTA روایت خوبی ندارند!

من تمام بازی‌های اصلی و سه‌بعدی سری GTA را تجربه کردم، اما به جز چند مورد، روایت خوب و تاثیرگذاری در آن‌ها ندیدم. نمی‌خواهم مثال بزنم و نام نسخه‌ای را بیاورم، اما به طور کلی دلیل این اعتقادم را توضیح می‌‌دهم. بازی‌های سری GTA تمرکز زیادی رو گیم‌پلی، آرکید بودن و حس سرگرم‌کنندگی دارند. وقتی صحبت از جنایات زیرزمینی می‌شود، می‌توان داستان‌ها و روایت‌های پیچیده و جذابی نوشت؛ اما Rockstar همیشه به واقعی بودن بسنده کرده است. خلاصه‌ی داستان و روایت بازی‌های GTA؟ شخصیت شما برای اعتبار، هدف مشخص یا پول، دست به کشتار و سرقت می‌زند. این شخصیت با خلافکارهای زیادی کار می‌کند و در نهایت به دستور یک خلافکار دیگر که هیچ تفاوت عمده‌ای با دیگری ندارد، رئسای قبلی خود را می‌کشد! این خلاصه داستان تمام نسخه‌های GTA است. اگر شخصیت بددهن و بداخلاقی دیدید که در ابتدای بازی به شما ماموریت می‌دهد، مطمئن باشید در اواسط بازی به دست خودتان کشته می‌شود! بازی‌های این سری معمولا دارای شخصیت‌های زیادی هستند و طبیعتا Rockstar نمی‌تواند به همه‌ی آن‌ها عمق زیاد بدهد. داستان‌‌ سری GTA در خدمت گیم‌پلی است و از چهارچوب واقع‌گرایانه بودن فراتر نمی‌رود، برای همین بازیکن را تا انتها پای بازی نگه می‌دارد.

نینتندو هیچ احترامی برای مشتریانش قائل نیست!

به تعظیم و عذرخواهی مدیران نینتندو هنگام اعلام تاخیر بازی‌هایش نگاه نکنید؛ این شرکت هیچ رحمی به جیب شما ندارد! بیش از چندین سال است که گیمرها از مشکلات دریفت جوی‌کان‌های کنترلرهای نینتندو شاکی هستند؛ اما شرکت ژاپنی هیچ اهمیتی برای این انتقادات قائل نیست. خرابی جوی‌کان، شما را وادار به خرید دوباره محصولی از نینتندو می‌کند و این شرکت ژاپنی بدین شکل پول بیشتری به جیب می‌زند. جالب است که شرکت مربوطه از مشکلات جوی‌کان‌ها آگاه بود، اما کنسول نینتندو سوییچ لایت را بدون قابلیت تعویض جوی‌کان عرضه کرد. این تمام ماجرا نیست. با نگاه کلی به سیستم قیمت‌گذاری و تخفیفات سالیانه فروشگاه نینتندو، می‌توان شاهد سیاست‌های عجیب دیگری بود. سرویس‌های آنلاین نینتندو قیمت‌گذاری عجیبی دارند و جدا از این‌ها، شرکت مذکور هیچ تخفیفی برای بازی‌های انحصاری خود اعمال نمی‌کند. شما The Legend of Zelda Breath of the Wild را تصور کنید. این اثر نزدیک به 5 سال پیش عرضه شده است، اما هنوز با قیمت 60 دلار فروخته می‌شود. کنسول و بازی‌های نینتندو کیفیت کلی خوب و محتوای تحسین‌برانگیزی دارند، اما در زمینه مخاطب‌پسند بودن، در رده آخر قرار می‌گیرند. این بلایی است که عدم وجود رقابت بر سر یک تجارت می‌آورد؛ نینتندو هر تصمیمی که بگیرد، کماکان محصولات خود را می‌فروشد و سود می‌کند.

آرمان زرمهر؛ نویسنده تحریریه

عنوان Days Gone قربانی چشم‌های کور سونی شد!

به نظر من Days Gone یکی از عناوین خوش ساخت و آندرریتد سونی در نسل هشتم بود که بسیاری از المان‌های بقا را در قالب‌های متفاوتی به تصویر می‌کشید و احساس می‌کنم سونی و بخشی از فن بیس آن به دلیل اهمیت بیش از اندازه به عددی که در یک مربع رنگین ثبت می‌شود، حتی به خودشان اجازه‌ی دیدن پتانسیل و دستاوردهای این بازی را ندادند.

امروزه فقط کافی است استیم را لانچ کنید تا با صدها عنوان سبک بقا روبه‌رو بشوید که شاید فقط تعداد انگشت شماری از آن‌ها همچون Dayz از ساختار مناسبی برخوردارند و ارزش تجربه دارند. حال در همین زمان که این ژانر گرفتار انگل تکرار مکررات شده است، سونی و استودیوی bend عنوانی AAA را خلق کردند که یک دنیای پویا و زیبا را به تصویر می‌کشید و گیم‌پلی روان و متمرکز را به نمایش می‌گذاشت و نه تنها روی کنسول Ps4 فروش بسیار خوبی را تجربه کرد، بلکه روی استیم نیز همچنان جزو عناوین پر فروش است و چشم‌پوشی سونی از پتانسیل بالای این بازی واقعا ناراحت کننده است.

شاید Resident Evil 6 بویی از وحشت‌بقای ناب فرنچایز نبرده باشد، اما یک بازی اکشن سرگرم‌کننده است

شاید شنیدن این جمله از فردی که روزگارش با فرنچایز Resident Evil سپری می‌شود و طرفدار بسیار قدیمی آن است کمی عجیب باشد، اما شخصا اعتقاد دارم نسخه‌ی ششم Resident Evil بیش از اندازه‌ نفرت دریافت می‌کند.

بخشی از این کینه از پشت کردن این نسخه به تمامیت هویت این فرنچایز یعنی ترس و بقا بود که کاملا درست است و با تک تک انتقادها در این زمینه موافقم، اما یکی از بزرگترین مشکلات جامعه‌ی‌ طرفداران این فرنچایز، آن است که بیش از اندازه منفی‌نگر هستند و همیشه غر می‌زنند و گاهی اوقات دیده می‌شود که لقب Cry Baby را دریافت می‌کنند. این مورد را به عنوان شخصی می‌گویم که سالیان سال است در کامیونیتی‌های مختلف این فرنچایز فعالیت می‌کنم و با تعداد بسیار زیادی از طرفداران آن معاشرت و تبادل نظر داشته‌ام.

شاید نسخه‌ی ششم یک لکه‌ی ننگ بر اسم وحشت‌بقای این فرنچایز باشد، اما چرا هیچکس به خصوصیات خوب آن اشاره‌ای نمی‌کند؟ شاید نتوانیم آن حس ناب وحشت‌بقا را در این نسخه بیابیم، اما اگر لحظه‌ای آن را به عنوان چیزی که است یعنی یک نسخه‌ی اکشن از RE قبول کنیم و با دیدگاه متفاوتی به سراغ تجربه‌اش برویم، می‌توانیم خصوصیات خوب آن را نیز در یابیم. از داستان‌سرایی گسترده، جذاب و سینماتیک آن گرفته تا گیم‌پلی اکشن روان و عمیق و همچنین CO-OP سرگرم کننده‌اش.

کپکام اشتباهات بزرگ و غیر قابل بخششی در ساخت این نسخه مرتکب شد، اما شخصا سعی کرده‌ام با یافتن خصوصیات مثبت این نسخه و گرایش به آن‌ها از تجربه‌اش لذت ببرم تا اینکه در حفره‌ی سیاه ضعف‌های آن غرق شوم و با تمرکز بر آن‌ها خودم را زجر بدهم.

Quantum Break عنوانی جاه‌طلبانه بود که نگذاشتند بدرخشد

عنوان Quantum Break جزو آن دسته عناوینی است که احساس می‌کنم اگر امروزه عرضه می‌شد خیلی بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت. این بازی یک تجربه‌ی متفاوت و خاص از مبحث جذاب زمان بود که داستان بسیارخوبی را نیز روایت می‌کرد و گیم‌پلی آن نیز با وجود برخی مشکلات، همچنان بسیار روان و متنوع بود. این عنوان در کنار کات‌سین‌ها و صداگذاری‌های حرفه‌ای‌اش، یک لایو اکشن را نیز به عنوان مکمل داستان‌سرایی‌اش در خود جای داده بود که تا به امروز هم موردی بسیار نادر در بازی‌ها به شمار می‌رود.

برخی از منتقدها مشکلات این بازی را بیش از اندازه برجسته جلوه می‌دادند، در حالی که برخی از آن‌ها به ندرت قابل احساس بودند. از طرفی دیگر، یوزرها در متاکریتیک نیز شروع به دادن 0 و 1های متعدد به این بازی کردند به طوری که برخی از آن‌ها بازی را یک عنوان خوب تلقی و آن را پیشنهاد می‌کردند، اما نمره‌ی صفر را به آن داده‌ بودند. می‌توان گفت که این بازی تا حدودی قربانی ترول‌ها و جنگ بی‌پایان و تعصبی کنسول‌ها شده است!

همچنین این بازی درحال حاضر در استیم دارای رضایت 86 درصدی از بین 16 هزار نقد مشتریانی است که واقعا بازی را تجربه کرده‌اند. در نهایت شخصا همیشه از این بازی به عنوان تجربه‌ای ارزشمند یاد می‌کنم که آنطور که باید و شاید مورد تحسین قرار نگرفت و صرفا به یک اسم دیگر در لیست بلند قربانیان جنگ بی‌پایان کنسول‌ها و برخی طرفداران متعصبشان تبدیل شد.

حالا نوبت شما است. مشتاقانه منتظر دیدگاه‌های جنجالی شما در گیمینگ هستیم.

author-avatar

About واران گیم

واران گیم محلیست برای انتقال اخبار بازی ها و ارائه خدمات به کاربران فارسی زبان جهان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *