اخبار بازی

هرچه که قبل از تجربه‌ی Forbidden West باید بدانید

بازی Horizon Forbidden West به زودی منتشر می‌شود؛ اگر تاکنون نسخه‌ی اول یعنی Zero Dawn را تجربه نکرده‌اید، برای درک بهتر داستان بازی این مقاله را مطالعه کنید.

داستان مجموعه‌ی Horizon حتی با وجود این که تا امروز به یک قسمت از بازی خلاصه می‌شود مملوء از افسانه‌ها، کشف‌های غیرمنتظره و انبوهی از شخصیت‌های مهم است. تمامی این داستان‌ها و حماسه‌های شنیدنی را ما تنها در یک بازی و یک بسته‌ی الحاقی نسبتاً بزرگ دریافت کردیم و از همان ابتدا نیز مشخص بود که Horizon به یک مجموعه تبدیل خواهد شد. همچنین، جالب است بدانید که ایده‌ی ساخت این بازی از مجموعه مستند‌های Planet Earth خلق شده است.

اما در حال حاضر فاصله‌ی چندانی تا فرا رسیدن تاریخ انتشار نسخه‌ی دوم این مجموعه یعنی Horizon Forbidden West نداریم و چه زمانی بهتر از حالا برای مرور مجدد داستان Horizon Zero Dawn و بسته‌ی الحاقی Frozen Wilds. اگر تاکنون نسخه‌ی اول یعنی Zero Dawn را تجربه نکرده‌اید، برای درک بهتر داستان Horizon Forbidden West این مقاله را مطالعه کنید.

این مقاله حاوی مواردی است که داستان بازی Horizon Zero Dawn را فاش می‌کند

شرح جهان بازی

داستان مجموعه‌ی Horizon در قرن سی و یکم و حول محور سیاست‌های قبیله‌ای و ربات‌های الهام گرفته شده از حیوانات مختلف روایت می‌شود. این وضعیت به دلیل یک فاجعه‌ی آخرالزمانی شکل گرفت و باعث شد تا بشریت به وسیله‌ی ربات‌ها و هوش مصنوعی تحت سلطه قرار بگیرد و آن‌هایی که از این فاجعه جان سالم به در برده‌اند، با دیگران قبایلی تشکیل داده و زندگی خود را عمدتاً عاری از پیشرفت‌های تکنولوژیکی پیشینیان خود می‌گذرانند. با تمام این مسائل، این مردم در دوران پیشرفته‌تری زندگی می‌کنند و حتی از اجداد خود به عنوان قدیمی‌ها یا Old Ones یاد می‌کنند.

در Zero Dawn، چهار قبیله‌ی بزرگ وجود دارد که باعث می‌شوند جهان بازی آنچنان خلوت و آخرالزمانی به نظر نرسد. اولین و مهم‌ترین قبلیه در داستان این بازی نورا (Nora) نام دارد که اعضای آن عمدتاً گروهی از شکارچیان و جنگجویان عمیقاً معتقد هستند. این قبلیه در قسمت جنوبی جهان بازی ساکن است و مردم آن “All-Mother” را عبادت می‌کنند. کارجا (Carja) دیگر قبلیه‌ی بزرگ بازی است که مردم آن شهری شلوغ در منطقه‌ی بیابانی بازی ساخته‌اند. اوسرام‌ها (Oseram) نیز قبیله‌ای متشکل از مردان و زنان ماهر در ساخت ادوات جنگی هستند و در نهایت، قبیله‌ی ساکن در منطقه‌ی برفی و کوهستانی بازی بانوک (Banuk) نام دارد.

همان‌طور که قابل پیش‌بینی است، روابط این قبایل آنچنان دوستانه نیست و به ویژه قبلیه‌ی کارجا و رهبر آن‌ها جیران (Jiran) به دلیل حمله به سایر قبایل بسیار بدنام است. علاوه بر قبایل، در سراسر مناظر خیره کننده‌ی پساآخرالزمانی Horizon Zero Dawn، دسته‌هایی از ربات‌های شبیه به حیوانات و دایناسورهای مختلف که با نام «ماشین» خطاب می‌شوند، پراکنده شده‌اند. این حیوانات در بیشتر موارد به صورت مسالمت‌آمیز با قبایل مختلف همزیستی دارند. با این حال، پس از گذشت مدتی، پدیده‌ی شومی به نام “Derangement” باعث شد تا رفتار این ربات‌ها به طور فزاینده‌ای نسبت به بشریت خشونت‌آمیز شود.

پیش‌زمینه‌ی داستانی

بازی Horizon Zero Dawn با در دسترس قرار دادن کنترل نسخه‌ی کم‌سن قهرمان اصلی خود سه هدف را دنبال می‌کند: اولین هدف ارائه‌ی پیش‌زمینه‌ی داستانی، دومین هدف ارائه‌ی یک بخش تمرینی جالب توجه و خلاقانه و سومین هدف نیز درگیر شدن احساسات مخاطبین با قصه‌های غمگین یک دختر بچه‌ی کوچک با اراده است. اِیلوی (Aloy) نام این دختر بچه‌ی موی آتشین است و در ابتدای بازی در قلب کوه مقدس نورا بدون وجود هیچ نشانه‌ی دیگری به تنهایی قدم بر می‌دارد. او به دلیل نداشتن مادر از قبلیه‌ی نورا طرد می‌شود و سرپرستی‌اش را شخص طرد شده‌ی دیگری به نام راست (Rost) برعهده می‌گیرد.

زمانی که ایلوی تقریباً پنج یا شش سال سن دارد، به داخل یک غار زیرزمینی سقوط می‌کند که قرن‌ها پیش از آن مکان به عنوان یک پایگاه عملیاتی استفاده می‌شده است. در پی کنجکاوی‌های کودکانه، او یک دستگاه عجیب به نام “Focus” (همان دستگاه کوچک متصل به گوش او) را در این غار پیدا می‌کند. این دستگاه یک اسکنر سه‌بعدی است و اطلاعاتی از نسل‌های پیشین و اطلاعات حیاتی‌ای درباره‌ی ماشین‌ها و دنیای اطراف را در خود جای داده است. او اولین بار از این دستگاه برای نجات دادن یک پسر جوان بدشانس که در میان دسته‌ای از ربات‌ها گرفتار شده بود استفاده می‌کند.

ایلوی تصادفاً با استفاده‌های مداوم از Focus، متوجه‌ی علاقه‌اش به یافتن جواب سوال‌های خود از جمله هویت مادرش می‌شود. پس از این که او این سوالات را از راست می‌پرسد، متوجه می‌شود که تنها راه یافتن پاسخ‌ها برنده شدن در رقابت Proving، پذیرفته‌شدن در قبیله‌ی نورا (نوعی مسابقه برای یافتن بهترین جنگجوی قبیله) و سپس صحبت کردن با اعضای این قبیله است. البته، برنده شدن در این مسابقه به هیچ عنوان از عهده‌ی یک کودک بر نمی‌آید و نیازمند سال‌ها تلاش و تمرین است. در این لحظه، بازی با نمایش یک کات‌سین سال‌ها تمرین و تلاش ایلوی برای تبدیل شدن به یک جنگجو را به تصویر می‌کشد.

خودت را اثبات کن!

پیش از این که ایلوی قدم به صحنه‌ی رقابت بگذارد، متوجه می‌شود که در صورت پیروز شدنش حق صحبت و دیدار مجدد با راست را نخواهد داشت. بعد از خداحافظی غم‌انگیز آن‌ها، ایلوی راهی شهر Mother’s Heart (شهر اصلی قبلیه‌ی نورا) می‌شود، جایی که طبق رسومات، پیش از شروع رقابت یک جشن در آن محل برگذار خواهد شد. در این جشن تعدادی از نمایندگان قبیله‌ی کارجا با خبرهای خوب نیز حضور دارند. به گفته‌ی این نمایندگان، پادشاه دیوانه‌ی کارجا به دست پسر خود آواد (Avad) کشته شده است. او برخلاف پدرش شخصیتی مهربان‌تر دارد و در اولین قدم به دلیل قتل و غارت‌های پدرش از مردم عذرخواهی کرده است.

در این میان، ایلوی متوجه حضور فردی در بین جمعیت می‌شود که او نیز از دستگاه Focus استفاده می‌کند. وی با نام اُلین (Olin) عضوی از قبیله‌ی کارجا بوده و به همراه شخصیت دیگری به نام ارند (Erend) در این مهمانی حاضر شده‌ است. صحبت‌های ارند با ایلوی در نگاه اول کمی مشکوک و با قصد سوءنیت به نظر می‌رسند، اما وی یکی از شخصیت‌های خوب قصه‌ی Horizon Zero Dawn است و از سوی او گزندی به ایلوی وارد نمی‌شود. او ایلوی را به یک مهمانی در مریدیان (Meridian) و کاخ کارجان دعوت می‌کند و مکالمه‌ی این دو در این لحظه پایان می‌پذیرد.

با پایان یافتن شب و به خواب رفتن ایلوی، این روز طولانی به سر می‌رسد، اما زمانی که وی چشمانش را باز می‌کند، خود را در قلب یک پناهگاه کوهستانی می‌بیند و در این مکان با استفاده از Eclipse Focus حقایق ناراحت کننده‌ای را در مورد گذشته‌ی خود کشف می‌کند. وی متوجه می‌شود که با زنی ناشناس که می‌تواند مادرش باشد، تطابق DNA تقریباً یکسانی دارد. هنگامی که او با یکی از مادران ارشد قبیله‌ی نورا یعنی تیرسا (Teersa) صحبت می‌کند، متوجه می‌شود که این زن مادر او نیست و او مادری ندارد. تیرسا به ایلوی می‌گوید که او در کوهی در کنار الهه‌ی آن‌ها یعنی All-Mother (که ظاهراً یک در فلزی بزرگ است) پیدا شده است.

پس از پیمودن مسیر و روبه‌رو شدن ایلوی با این در فلزی، ربات سخن‌گو طوری نسبت به حضور وی واکنش نشان می‌دهد که گویی سال‌ها هویت او را در حافظه‌ی خود نگاه داشته است. البته، به دلیل وجود نوعی ویروس، این ربات از بازکردن درب ممانعت می‌کند. بنابراین، تنها هدف ایلوی به یافتن راهی برای رفع این ویروس خلاصه می‌شود. او پس از اندکی تحقیق متوجه می‌شود که منبع فساد به خارج از مرزهای قبیله‌ی نورا باز می‌گردد و تیرسا که تنها حامی او در این مسیر است، این اجازه را به ایلوی می‌دهد. ایلوی به عنوان یک ماجراجو اکنون مجوز ورود به هر منطقه‌ای را دارد.

ایلوی با سوالاتی که ذهن او را مشغول کرده‌اند، در اولین قدم راهی پایتخت قبیله‌ی کارجا می‌شود. البته، پیش از آن که او بتواند از قبیله خارج شود، مورد حمله‌ی یک ربات عقرب آلوده به ویروس قرار می‌گیرد. این ربات به قبیله‌ی نورا حمله می‌کند و دست بر قضا قدرت آلوده کردن سایر ربات‌ها را نیز دارد. پس از نبردی نفس‌گیر ایلوی این ربات را شکست می‌دهد و با استفاده از منبع ویروس آلوده‌کننده، راز چگونگی هک کردن سایر ربات‌ها را می‌آموزد.

پیش به سوی غرب!

سفر ایلوی به غرب آغاز و در اولین ایستگاه با ارند مواجه می‌شود. ارند پس از صحبت‌های خود با ایلوی متوجه هدف مشترکشان شده و از او کمک می‌خواهد تا به دنبال دوست گم‌شده‌اش یعنی اُلین بگردند. این دو با سفر به یک منطقه‌ی حفاری شده در بیابان، متوجه‌ی کمک اُلین به گروهی به نام اکلیپس (Eclipse) و آلوده‌شدن تعداد بیشتری از ربات‌ها به ویروس می‌شود. در ادامه متوجه می‌شویم که اکلیپس در واقع یک گروه مرتجع از قبیله‌ی کارجا است که توسط فردی به نام هلیس (Helis) رهبری می‌شود.

این گروه اُلین را مجبور به اطاعت از خود کرده‌اند تا به آن‌ها در برنامه‌های پلیدشان برای به دست آوردن مجدد قدرت کمک کند. گروه اکلیپس به دلیل مطابقت داشتن DNA و تصویر ایلوی (که از مکانی به نام Maker’s End یافته شده است) با زنی دیگر به دنبال قتل او هستند. ایلوی پس از درک این موضوع، تصمیم می‌گیرد به سمت Maker’s End سفر کند، اما پیش از هر چیز، با تحقیقات خود سعی می‌کند تا از نقشه‌ی ترور پادشاه جدید کارجا جلوگیری کند.

با خالق خود دیدار کنید!

در مسیر رسیدن به Maker’s End، ایلوی شروع به شنیدن صدای مرموزی در سرش می‌کند. این صدای مرموز به طور مداوم او را راهنمایی کرده و به او در رسیدن به هدفش یعنی نفوذ به تاسیساتی که یافته است کمک می‌کند. در نهایت، ایلوی متوجه می‌شود که Maker’s End در واقع یک کارخانه‌ی تولید ماشین‌های نظامی عظیم در گذشته بوده است که بنا بود به کشورها در حفظ صلح کمک کند.

دانشمندان پشت این تاسیسات، دکتر تد فارو (Ted Faro) و دکتر الیزبت سوبک (Elisbet Sobeck) هستند که اولی فردی سخت‌گیر و شدیداً تهاجمی نسبت به مخالفت‌ها در مورد خطرات احتمالی این پروژه بوده و دومی نیز فردی فداکار و مهربان است که اولویت اولش را حفظ جان مردم و بقای بشریت می‌داند. از طرف دیگر، او همان زنی است که با ایلوی DNA مشابهی دارد. دو دانشمند ذکر شده با ساخت یک هوش‌مصنوعی بسیار پیشرفته موفق شدند تا ساز و کاری فراهم کنند که ماشین‌ها خودشان را تکثیر کنند، اما نکته این است که آن‌ها برای انجام این امر به یک ماده‌ی زنده نیاز داشتند.

در ادامه این هوش‌مصنوعی نقصی در خود می‌بیند که باعث آلوده شدن ربات‌ها و آزادی عمل بخشیدن کامل به آن‌ها می‌شود. قابل پیش‌بینی است که این ماشین‌ها با حمله به ذخایر کره‌ی زمین باعث بروز یک آخرالزمان شده‌اند و در این لحظه ایلوی نیز به اتفاقات گذشته پی می‌برد و آن‌ها را درک می‌کند. ایلوی پس از هضم این حقیقت تلخ، سرانجام با مردی که پشت آن صدای مرموز بود ملاقات می‌کند. او فردی به نام سایلنس (Sylens) با بازیگری لنس ردیک (Lance Reddick) است. در حالی که ایلوی در ابتدا برای همکاری با سایلنس مردد به نظر می‌رسد، اما در نهایت قبول می‌کند که در ازای پاسخ سوال‌هایش با او همکاری کند.

پروژه‌ی Zero Dawn

سایلنس که مشتاق کسب اطلاعات بیشتری از گذشته و ساکنین قدیم زمین است، ایلوی را به ماموریتی می‌فرستد تا مخفیانه راه خود را به یکی دیگر از خرابه‌های دنیای قدیم باز کند. ایلوی وارد خرابه‌ای جدید می‌شود که از آن در گذشته به عنوان پایگاه عملیاتی Project Zero Dawn یاد می‌کردند. با توجه به اینکه دو سوم نام این پایگاه عملیاتی روی بازی قرار دارد، اما باز هم بعید است بتوانید حدس بزنید که Project Zero Dawn دقیقا چیست.

پس از وقوع اتفاقات هولناک برای ساکنین گذشته‌های دور زمین، مردم می‌دانستند که محکوم به فنا هستند و هرگز برای نجات خود از این آخرالزمان قریب‌الوقوع برنامه‌ریزی نکردند. در این زمان پروژه‌ی Zero Dawn به عنوان یک عملیات سطح بالا برای نجات نسل بشر در اختیار متفکران برجسته‌ی جهان قرار گرفته بود، اما پس از رسیدن ربات‌ها به مرکز عملیات، مشخص شد که هیچ راهی برای توقف ربات‌ها وجود ندارد.

در این لحظه، دانشمندان پروژه‌ی مذکور را برای فعال‌سازی در قرن‌های آتی با هدف بازسازی زمین از خاکستر خود بنا کردند. برای انجام این امر، تیمی از دانشمندان به رهبری دکتر الیزابت سوبک یک هوش‌مصنوعی جدید به نام گایا (Gaia) ایجاد کردند که در آینده بهره‌‌برداری شود و دانش و قدرت لازم برای غیرفعال کردن ربات‌های قاتل و احیای پوسته‌ی از بین رفته‌ی زمین را داشته باشد.

گایا برای ایجاد اکوسیستمی از ماشین‌ها به منظور احیای این سیاره‌ ساخته شد و سپس قرار بود که این هوش‌مصنوعی نژاد جدیدی از انسان‌ها را رشد دهد تا جهان بازسازی‌شده‌اش را پر از جمعیت کند. تیم دانشمندان یاد شده گایا را به 9 بخش تقسیم کرد که هر یک برای انجام کارهای مختلف طراحی شده بودند. این 9 دسته عمدتاً اسامی یونانی دارند و اهداف آن‌ها نیز موازی با نامشان است. برای مثال، بخش‌هایی با نام Demeter و Artemis برای پرکردن زمین از گیاهان و جانوران ساخته شده‌اند و Minerva نیز صدها سال تلاش خواهد کرد که یک کد رمزگشایی برای غیرفعال کردن ازدحام بیش از حد ربات‌ها بیابد.

در میان این بخش‌ها، نام آپولو (Apolo) نیز به چشم می‌خورد که فهرست عظیمی از تاریخ، فرهنگ جوامع مختلف بشری و تمامی دانش و فناوری دست نخورده‌ی انسان‌ها را در خود جای داده بود. اما نکته‌ی جالب در این بین، وجود بخشی به نام هیدیس است. این بخش نوعی آنتی‌ویروس بود که در صورت شکست پروژه‌ی گایا، دستور داشت تا به کل این هوش‌مصنوعی را از بین ببرد و مجدداً نسخه‌ی جدیدی از آن را ریبوت کند.

در اعماق خرابه‌های پایگاه Zero Dawn، ایلوی در دفتر متروکه‌ی دکتر سوبک کلید در ورودی All-Mother (همان در آهنین بزرگی که ایلوی نوزاد را مقابلش یافته بودند) را یافت. البته، درست زمانی که او قصد ترک این محل به سمت آن درب را دارد، توسط هلیس و افراد اکلیپس بیهوش و دستگیر می‌شود.

سایه‌ی سنگین اکلیپس!

زمانی که ایلوی به هوش می‌آید، خود را در یک قفس بزرگ در یک میدان جنگ شبیه به کولوسئوم در منطقه‌ی Sunfall می‌بیند. در مقابل او انبوهی از ماشین‌ها و افراد مفسد قرار دارند و گویا قرار است که قربانی شود. در این لحظه ایلوی به کمک سایلنس موفق به فرار می‌شود.

پس از گریز از دام مرگ، ایلوی بی‌درنگ به سرزمین‌های قبیله‌ای نورا بازمی‌گردد و متوجه می‌شود که پیش از او سربازان اکلیپس به این منطقه حمله کرده‌اند. ایلوی از میان نیروهای مهاجم عبور کرده و به قبیله‌ی نورا کمک می‌کند تا قبل از این گروه به All-Mother دسترسی پیدا کنند.

ایلوی اکنون با کلید خود از این در عبور می‌کند و متوجه می‌شود که این محل نیز ویرانه‌ی دیگری از پایگاه‌های گایا است. چنین به نظر می‌رسد که All-Mother تأسیساتی به شمار می‌رود که برای بازسازی و سکونت مجدد بشریت طراحی شده است. در این لحظه ایلوی متوجه‌ی یک سیگنال ناشناخته می‌شود که باعث شروع پروتکل هیدیس و روز رستاخیر شده است.

برای توقف این امر، گایا فرآیند خود تخریبی هسته‌ی هوش مصنوعی را آغاز می‌کند و به دنبال این موضوع، نیمی از کوه مذکور منفجر شده و تمامی فرآیندهای مرتبط به بازسازی شرایط حیات روی کره‌ی زمین نیز لغو می‌شود. اما مهم‌تر از آن (مگر این‌که پیش از این حدس زده باشید) ایلوی است که به عنوان یک کلون از دکتر الیزابت سوبک وارد ماجرا می‌شود. در حقیقت، نقشه‌ی گایا این بود که ایلوی با بازیابی برنامه‌های مقرر شده، هوش‌مصنوعی خود را بازیابی کرده و هیدیس را نابود کند که البته پیش‌تر قبیله‌ی نورا با طرد کردن او مانع از اجرای این طرح شده بود.

در واقع، الیزابت سوبک شخصاً قصد داشت تا یک مانع برای اجرای پروتکل هیدیس در آینده طراحی کند، بنابراین خود را در قالب یک کلون به آینده فرستاد تا در نقش ایلوی ناجی ظاهر شود و اطمینان یابد که گایا و تمام زحماتی که این هوش مصنوعی برای احیای حیات در زمین گرفته بود به ثمر بنشیند.

سرآغازی برای پایان

ایلوی در این مقطع زمانی با بار سنگینی که این پاسخ‌ها روی دوشش گذاشته بودند، به سمت شمال حرکت کرد تا از بقایای تخریب شده‌ی گایا و بمب‌های آماده‌ی انفجار هیدیس دیدن کند. در وهله‌ی اول او باید با پاسخ غم‌انگیز سوالات خود در قبال مادرش کنار بیاید؛ چرا که اکنون می‌داند الیزابت سوبک برای محافظت از گایا در برابر طاعون ربات‌های قاتل دکتر فارو خود را فدا کرده است.

ثانیاً، مشخص می‌شود که این دکتر تد فارو بود که تمامی اطلاعات کلیدی طراحی شده برای آموزش نسل بعدی انسان‌ها را در قالب بخش آپولو در گایا از بین برده است. در نتیجه‌ی این امر، مردم در جهان بازی به جای این که به تمامی یافته‌های ارزشمند دانشمندان در زمان‌های قدیم و سبک و سیاق زندگی نوین و مدرن دسترسی داشته باشند، همانند انسان‌های نخستین به صورت قبلیه‌ای زندگی می‌کنند.

ثالثاً، هنگامی که ایلوی بقایای اطلاعات گایا را پیدا می‌کند، مشخص می‌شود که بنیان‌گذار گروه اکلیپس همان سایلنس است. سایلنس اولین کسی بود که لاشه‌ی از هم پاشیده‌ی هیدیس را یافت و آن را مجدداً بازسازی و راه‌اندازی کرد.

اگرچه، سایلنس آنقدرها هم خبیث نیست و درست زمانی که متوجه نقشه‌ی نهایی هیدیس شد، ایلوی را در جریان گذاشت. وی به ایلوی می‌گوید که هیدیس در حال ارسال سیگنال احیا به تمامی ربات‌های قاتل قدیمی فارو است که زیر زمین مدفون شده‌اند. علاوه بر این، هلیس و گروه اکلیپس نیز در حال آماده شدن برای حمله به مریدین هستند، چرا که در مریدین برج غول‌پیکر اسپایر (Spire) وجود دارد و این برج برای پخش سیگنال ذکر شده توسط هیدیس بسیار مناسب خواهد بود.

نبرد نهایی

ایلوی به سرعت به سمت مریدین حرکت می‌کند و به تمامی کسانی که می‌شناسد هشدار می‌دهد. او به کمک ارند و پادشاه اواد سعی در فراهم کردن پشتیبانی لازم برای دفاع در برابر ارتش اکلیپس و ربات‌های آلوده‌ی آن‌ها دارد. بسته به تعداد ماموریت‌های جانبی که در طول بازی برای شخصیت‌ها و قبیله‌های مختلف انجام داده‌اید، در این مرحله متحدان گوناگونی خواهید داشت که به شما ملحق خواهند شد تا در کنار هم از مریدین دفاع کنید.

علیرغم تمام تلاش‌های صورت گرفته، هیدیس همچنان در برابر نابودی مقاوم نیست و پس از دفاع جانانه‌ی ایلوی و متحدانش مجبور به عقب نشینی می‌شود. در این مرحله، ایلوی این هوش مصنوعی را دنبال کرده و با نیزه‌ی خود آن را نابود می‌کند.

داستان تمام نشده است

بازی Horizon Zero Dawn با دیدار ایلوی از آرامگاه دکتر الیزابت سوبک، زنی که به تنهایی بشریت را نجات داد، به پایان می‌رسد. اما صبر کنید، چرا که پس از انتهای بازی در یک سکانس بسیار کوتاه مشخص می‌شود که هیدیس نابود نشده و یک گوی درخشان قرمز رنگ از جسد فلزی او برمی‌خیزد و به سمت افق پرواز می‌کند. در این لحظه، سایلنس را می‌بینیم که این هوش مصنوعی را در نوعی دستگاه شبیه به یک فانوس به دام می‌اندازد تا از همان لحظه، ساخته شدن نسخه‌ی دوم این مجموعه برایمان حتمی قلمداد شود.

بسته‌ی الحاقی The Frozen Wilds

از نظر فنی، بسته‌ی الحاقی The Frozen Wilds قبل از شروع مبارزه‌ی نهایی در مریدین رخ می‌دهد. ایلوی در این بسته‌ی الحاقی راهی مناطق یخ زده‌ی شمالی با نام The Cut که شباهت زیادی به مونتانای پساآخرالزمانی و بقایای پارک ملی یلوستون دارد خواهد شد. ایلوی در این منطقه با قبیله‌ای به نام بانوک (Banuk) روبه‌رو می‌شود که در حال مبارزه با اهریمنی به نام Daemon هستند. این اهریمن باعث آلوده شدن ماشین‌ها و اصطلاحاً دیوانه شدن آن‌ها می‌شود.

پس از ناتوانی قبیله برای از بین بردن این اهریمن، رهبر قبیله به نام اوریا (Ourea) ناپدید شده و بدون او و دانشش ایلوی در بررسی وضعیت آشفته‌ی این منطقه ناتوان خواهد بود. در نتیجه، ایلوی تصمیم می‌گیرد که به دنبال اوریا بگردد و سرانجام او را در یک مرکز ماهواره‌ای در بالای یک کوه که به عبادتگاهی برای بانوک‌ها تبدیل شده است می‌یابد. اوریا پس از مشاهده‌ی قدرت ایلوی برای برقراری ارتباط با یک روح متعلق به سرزمین اجدادی بانوک‌ها، قبول می‌کند که با او همکاری کند.

با توجه به قوانین قبیله‌ی بانوک، ایلوی قبل از اینکه بتوانند به “Thunder’s Drum” سفر کند باید رئیس قبیله یعنی برادر اوریا آراتاک (Aratak) را به چالش بکشد و او را شکست دهد. در مجموع، داستان را کوتاه می‌کنیم و همین مقدار کافی است که بدانید ایلوی آراتاک را زمانی که در میان Frostclawها (خرس‌های ماشینی غول‌پیکر) گرفتار بود نجات می‌دهد، اعتماد او را جلب می‌کند و خودش به عنوان رهبر جدید قبیله منصوب می‌شود. بدین ترتیب، ایلوی و اوریا به سمت “Thunder’s Drum” حرکت کرده و خرابه‌های دیگری از دنیای قدیم را می‌یابند.

این دو پس از قدم گذاشتن در این مکان متوجه می‌شوند که روحی که پیش‌تر ایلوی موفق به برقراری ارتباط با آن شده، در واقع یک هوش مصنوعی به نام سیان (Cyan) است. این هوش مصنوعی وظیفه دارد تا از تمامی فعالیت‌های زمین‌ساختی در پارک ملی یلواستون حفاظت کند. همچنین در این مکان مشخص شد Daemon در واقع یکی دیگر از بخش‌های آلوده شده‌ی گایا است که به نام هفائستوس (Hephaestus) شناخته می‌شود. این بخش صرفاً برای ساخت ماشین‌های بیشتر طراحی شده است.

ایلوی پیش از آن که اوریا بخواهد خود را برای نابود کردن کل تاسیسات قربانی کند، با هفائستوس آلوده شده مبارزه کرده و آن را از بین می‌برد. سپس ایلوی با سیان به سراغ آراتاک می‌روند و قضیه را برای وی شفاف می‌کنند. البته، سیان به آن‌ها نشان می‌دهد که هفائستوس هنوز نابود نشده و تنها پنهان شده است. ایلوی در این مقطع زمانی کنترل قبیله‌ی بانوک را مجدداً به آراتاک می‌سپارد و به مریدین برای نجات جهان بازمی‌گردد.

Forbidden West

horizon

هنوز اسرار زیادی در جهان Horizon وجود دارد. از طرف دیگر، سؤالات زیادی نظیر اینکه “چه کسی یا چه چیزی سیگنال احیا یا از بین بردن چهارچوب‌های ساختاری هیدیس را ارسال و فعال کرده است؟” مطرح می‌شود. همچنین، سرگذشت شخصیت سایلنس که در Horizon Forbidden West نیز حضور دارد نیز در هاله‌ای از ابهام است. در مجموع، ما مشتاقانه منتظریم تا در نسخه‌ی جدید به جواب‌هایمان برسیم.

بازی Horizon Forbidden West در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۴۰۰ (۱۸ فوریه ۲۰۲۲) برای کنسول‌های پلی استیشن ۵ و پلی استیشن ۴ عرضه خواهد شد.

author-avatar

About واران گیم

واران گیم محلیست برای انتقال اخبار بازی ها و ارائه خدمات به کاربران فارسی زبان جهان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *