نگاهی به نقطه های اوج؛ بهترین نسخه های هر فرنچایز

فرنچایزها در طول سالهای عرضه خود مسیر پر فراز و نشیبی را پشت سر میگذارند. در این مقاله با بررسی بهترین نسخههای فرنچایزهای محبوب همراه ما باشید.
“هنگام نجات یک انسان خاص از دست قبیلهای ویران شده به دست زامبیها؛ هنگام نجات مردم یک شهر از شر موجودی عجیب و خارجی؛ موقع نجات یک سرزمین از چنگال نیرویی ظالم و متغاصم، زمان نجات کرهی زمین از دست فضاییها و یا حتی موقع محافظت از کل منظومه شمسی، و البته شاید هم برای نجات یک جواهر ارزشمند و قدیمی، برای اینکه به دست افراد نااهل نیفتد؛ تا به حال چندین و چند مرتبه، در فرنچایزهای مختلف، در نقش شخصیتهایی قرار گرفتهایم که هرچقدر تیره و خشونتآمیز، عموما در اعماق وجودشان، هدف بزرگی را مد نظر داشتهاند.
شخصیتهایی که در طول این سالها با آنها زندگی کردهایم، با خندههایشان، لبخند بر لبانمان نقش بسته و با گریههایشان اشک از چشمانمان سرازیر گشته است. شخصیتهایی که با بالا رفتن سنشان و سفید شدن تدریجی موهایشان، روزهای عمر ما هم سپری شده و به قدری با آنها اخت گرفتهایم که گویی حالا دیگر جزوی از خانوادهی ما شدهاند؛ کسی چه میداند! شاید هم ما عضوی از خانوادهی آنها شده باشیم!
شخصیتهایی که حالا اگر به هر دلیلی نباشند، جای خالیشان تا ابد در اعماق وجودمان حس خواهد شد. شخصیتهایی که آنها را دوست داریم، نه برای آنکه همیشه کار درست را انجام میدهند و مصون از خطا هستند، خیر، برای آنکه چندتا از بهترین و بهیادماندنیترین لحظات عمرمان را برایمان پدید آوردهاند …
همین شخصیتها هستند که به فرنچایزهای مختلف هویت میبخشند، و معمولا بعد از حذف این شخصیتها، یک فرنچایز خاص با افت کیفی مواجه خواهد شد. بهترین مثال هم شخصیت اتزیوی سری اسسینز است که بازیهایش با اختلاف محبوبترین نسخههای کل سری را تشکیل دادند، یا در وضعیتی مشابه میتوان شخصیت محبوبی مثل مستر چیف را مثال زد که وقتی در نسخهی پنجم این سری، حضورش کمرنگ شد، سازندگان با اعتراض گسترده هواداران مواجه شدند.
این مقاله در رابطه با برترین نسخههای هر فرنچایز است ولی جالب است بدانید بهترین نسخههای هر فرنچایز معمولا همان عنوانی هستند که بهترین شخصیت(های) کل سری را هم شامل میشوند، مگر اینکه فرنچایز مذکور کلا یک شخصیت اصلی بیشتر نداشته باشد، چیزی مانند سری جذاب گاد او وار …”
با ما همراه باشید تا چندتا از برترین عناوین صنعت گیم را با هم، مرور کنیم و تجدید خاطراتی هم با چندتا از عناوین قدیمی داشته باشیم.
لازم به ذکر است که این مقاله ابدا هیچ ترتیب خاصی ندارد و شمارهی اول و دهم، هیچ برتری یا نقطه ضعفی نسبت به همدیگر ندارند و همگی در سبک و ژانر خود، به بهترین شکل ممکن عمل کردهاند.

10_ Gears of War 2
نسخهی اول گیرز او وار، قطعا به عنوان یکی از انقلابیترین عناوین و بازیهای صنعت گیم، تا ابد، شمرده خواهد شد. عنوان جذابی که با یک گیمپلی بینظیر و لذتبخش، هواداران بسیار زیادی برای خود دست و پا کرد. ساندترکهای هیجانانگیز و جذابی داشت و به علت دو شاخه شدن مسیر در بعضی نقاط محدود، از ارزش تکرار بسیار بالایی هم برخوردار بود. شاید اگر فرنچایز گیرز او وار متولد نمیشد، ما هیچ وقت آنچارتد و ریبوت توم ریدر و حتی بازی جذابی مثل Outriders را به عمق و کیفیت امروزی شاهد نبودیم. جدای از اینها، حقیقتا باید بگویم یک ساعت کاتسین نسخهی اول گیرز او وار، از اکثر فیلمهای سینمایی اکشن امروزی برایم جذابتر بود و واقعا بعضی از لحظات آن فراموش نشدنی بودند.
همهی اینها را گفتم که بگویم نسخهی اول گیرز او وار، کیفیتی فراتر از حد تصورات و انتظارات داشت، ولی نکتهی جالب قضیه اینجاست که همین نسخه، به عنوان بهترین نسخهی این فرنچایز به حساب نمیآید و اگر از طرفداران سری بپرسید، نسخهی دوم را از هر لحاظ بهتر و برتر میدانند.
قطعا میدانید که ساخت ادامه برای یک بازی موفق، همیشه کاری سخت و چالش برانگیز است که خوشبختانه سازندگان گیرز او وار ۲ به خوبی از عهدهی آن برآمده بودند، و مثلا با اضافه کردن حالت جذاب Horde به سری، یک ویژگی فوقالعاده به این سری اضافه کردند که هنوز که هنوز است، در نسخههای جدیدتر هم پابرجاست.
شخصیت پردازی کرکترها در نسخهی دوم، به مراتب بهتر و قابل باورتر بود و البته سلاحهای جذاب و جدیدی هم به بازی افزوده شده بود و گیمپلی بینظیر نسخه قبلی خود را هم بهبود داده بود، تا نهایتا به عنوان کاندید بازی برتر سال هم برگزیده شود و با متای ۹۳، نام خود را به عنوان یکی از برترین بازیهای شوتر تاریخ، ماندگار سازد.
خداروشکر در نسخهی پنجم سری هم تغییرات خوبی صورت گرفت و بازی به نسبت گیرز ۴ پیشرفتهایی چه از نظر داستانی و چه در بخشهای دیگر داشت که نوید آیندهای روشن برای این سری به ما میدهند. باید منتظر بمانیم تا ببینیم آیندهی این سری در نسل نهم چگونه رقم خواهد خورد و آیا دوباره آن حس و حال شیرین دوران گذشته را در این سری خواهیم چشید؟

9_ Batman: Arkham City
شمار ساعتهایی که پشت سیستم خود، مشغول تجربهی Marvel’s Spider_Man 2018 بودهام از دستم در رفته، بس که این عنوان جذاب، کمنظیر و لذتبخش است؛ منتهای مراتب، از نظر سطح کیفی میتوان گفت که هیچ عنوان ابرقهرمانیای، یارای مقاومت با بتمنهای سری آرکام را نخواهد داشت.
از موسیقیهای شاهکار این عنوان گرفته، تا سیستم مبارزاتی بی نهایت لذتبخش و چالش برانگیز، صداگذارهایی فوقالعاده به یاد ماندنی (که اکثرشان قبلها در بهترین انیمیشن برگرفته شده از کمیکهای بتمن یعنی Batman: The Animated Series ایفای نقش کرده بودند)، داستانی دارک و درگیر کننده با دیالوگهایی شنیدنی و … این عنوان پکیج کاملی بود از تمام چیزهایی که از یک عنوان شاهکار انتظار میرود.
مارک همیل، که به جرئت میتوان گفت بعد از هیث لجر فقید، بهترین خندههای جوکر را در طول این سالها به ثبت رسانده، در این عنوان واقعا سنگ تمام گذاشته و فقط به خاطر کیفیت کار همین صداگذار بینظیر و شنیدن دوباره و دوبارهی خندههایش، ارزش دارد بازی را چندین مرتبه به اتمام برسانید.
نسخهی اول فرنچایز بتمن آرکام یعنی بازی شاهکار Batman: Arkham Asylum خود عنوانی بود سرشار از نوآوری، بازیای که سبک ابرقهرمانی را با مبارزات بینظیر خود، برای همیشه دگرگون ساخت و با سیستم مخفیکاری جذابی که داشت، گیمرها را به وجد آورد.
حال نسخهی Batman: Arkham City، حتی از آن عنوان هم بهتر عمل کرده بود و با ارتقای آن بازی در بخشها و قسمتهای مختلف، توانست نام این سری را برای همیشه جاودان کرده و بر سر زبانها بیندازد.
علاوه بر بالا بردن کیفیت سیستم مبارزات، آوردن Catwoman به عنوان یک شخصیت قابل بازی با حال و هوای متفاوتی که به بازی اضافه میکرد، وجود شهری که ۵ برابر نسخهی اول وسعت داشت، گجتهای جدید و …، همگی مواردی بودند که از این عنوان، یک دنبالهی بینظیر و فوقالعاده شکل دادند و به جرئت میگویم همین حالا هم، اگر بعد از گذشت بیش از ۱۰ سال به سراغ این نسخه بروید، از کیفیت بینظیر آن به وجد خواهید آمد؛ عنوان شاهکار و بینظیری که هیچ تاریخ انقضایی ندارد.

8_ Prince of Persia: The Two Thrones
عنواتی درآمیخته با عشق، و با انتقام. یادش بخیر! سالهای چندان زیادی نگذشته است از زمانی که یوبیسافت بازیهایی را میساخت و عرضه میکرد که میتوانستیم بدون ذرهای درنگ، آنها را با القابی چون “شاهکار” خطاب کنیم. بازیهایی که به جرئت میتوان گفت بعضا کوچکترین نقصی نداشتند و هم داستان فوقالعادهای را شامل میشدند، هم ساندترک و گیمپلی سرگرم کنندهای داشتند و البته از همه مهمتر، آمیخته و پر شده از مراحلی تکراری و حوصله سر بر نبودند.
فرنچایزهایی مثل پرنس او پرشیا وجود داشتند که شما خواب به چشمتان نمیآمد تا نسخهی جدید آنها عرضه شود! عناوینی که نسخههای مختلف آن در عین داشتن تم و ستینگی تا حدودی مشابه و یکسان، هر یک از هویتی جداگانه و تا حدودی مختص به خود برخوردار بود.
امروز بحث راجع نسخهی سوم این فرنچایز است که بدون شک بهترین نسخهی این فرنچایز هم محسوب میشود (با متای بالا و عالی ۸۶).
نسخهی سوم دقیقا از جایی شروع میشود که نسخهی دوم به پایان رسیده بود؛ البته (خوشبختانه!) ظاهر و پوشش کرکترها دچار تغییرات اندکی هم شده بود.
در نسخهی دوم، پرنس و کالینا موفق شده بودند تا زمان را دستکاری کنند و به این سبب از بروز یک سری اتفاقات ناگوار جلوگیری کردند (که چون این سری دارد ریبوت میشود، برای جلوگیری از اسپیول آنها را بازگو نمیکنیم). منتها برخلاف انتظاراتشان، دوباره آنچه که نباید اتفاق میافتد و ما در این نسخه، با همان آنتاگونیست منفور نسخهی اول سروکار خواهیم داشت که البته بیش از پیش نفرتانگیز ظاهر خواهد شد.
کاتسینهای این بازی همگی از کیفیت بصری و فنی بسیار بالایی برخوردار بودند و واقعا تماشای آنها مو به تنمان سیخ میکرد! از همان کاتسین ابتدایی، یعنی زمانی که شورشیان قایق ما را مورد هدف خود قرار میدهند، بازی جذاب و نفسگیر ظاهر میشود؛ آرزوی آن روزهای ما هم همیشه این بود که: “یعنی میشود روزی کیفیت بصری گیمپلی بازیها، در حد این کاتسینها شود؟”
و این مورد از مقاله را با آرزوی این روزهای خود به اتمام میرسانم “که آیا میشود کیفیت بازیهای ساخته شده توسط یوبیسافت، روزی دوباره به حد عناوین قدیمی خود برسد؟” و به سراغ مورد بعدی میروم، شما هم همراه من بیایید …

7_ Hitman: Blood Money
چیزی که به طور معمول از فرنچایزهای مختلف انتظار میرود، آن است که در طول زمان و با عرضهی نسخههای مختلف، یا کیفیت آثار و عناوینشان نسخه به نسخه افزایش پیدا میکند، یا اینکه حداقل همان کیفیت قبلی را حفظ کنند.
سری هیتمن از نظر دادن آزادی عمل به بازیکن، که مهمترین رکن بازیهای این فرنچایز هم محسوب میشود، در سالهای گذشته به طرز چشمگیری موفق عمل کرده و ما شاهد خلاقیتهای بسیار جذاب و فوقالعادهای در نسخههای اخیر این سری بودهایم.
منتها اصلیترین موردی که باعث شده بنده نسخهی چهارم این بازی یعنی عنوان زیبای Hitman: Blood Money را در این لیست قرار دهم، وجود ساندترکهایی بینظیر و فوقالعاده در این عنوان بوده است.
همهی نسخههای هیتمن، آزادی عمل مناسبی را در اختیار گیمر قرار دادهاند و این مورد چندان نمیتواند وجه تمایز نسخههای مختلف این سری به حساب آید (اگر کیفیت هر عنوان را با توجه به محدودیتها و امکانات زمان انتشارش بسنجیم).
راستش را بخواهید، اولین عنوانی که به معنای واقعی کلمه، من را عاشق یک ساندترک و یک موسیقی بیکلام نمود، همین عنوان Hitman: Blood Money بود، وقتی برای اولین پس از به سرانجام رساندن یک قتل، موسیقی شاهکار و حماسی این عنوان در گوشهایم به صدا درآمد، واقعا لحظاتی را تجربه کردم که نمونهشان را در کمتر جایی دیدهام.
متاسفانه انتظار داشتم در نسخههای جدید ریبوت این فرنچایز، دوباره موسیقیهایی شاهکار، با حس و حال گذشتهی این سری تجربه کنم که متاسفانه این مورد حتی نزدیک به حقیقت پیوستن هم نشد … فقط کافی است موسیقی منوی عنوان Hitman: Blood Money را با موسیقی منوی عناوین جدید این فرنچایز مقایسه کنید، تا به صحت حرف بنده پی ببرید. هیتمن ابسولوشن، که ضعیفترین نسخه این فرنچایز از نظر متا محسوب میشود، هنوز موسیقیهای به مراتب بهتری از سه عنوان موفق آخر این فرنچایز دارد که واقعا جای تاسف است.

6_ Uncharted 2: Among Thieves
همانطور که در بخش مربوط به بازی گیرز او وار خدمتتان عرض کردم و البته خودتان هم قطعا در جریان هستید، سری آنچارتد الهاماتی در زمینهی گیم پلی، از بازی گیرز او وار گرفته بود و البته با ترکیب المانهای شوتر و مکانیسمهای کاورگیری روان با یک داستان ماجراجویانه و همراه سازی بازیکنان با شخصیتهایی طنز و دوستداشتنی مثل سالیوان (سالی) و نیتن دریک، یک تجربهی لذتبخش و دوستداشتنی فراهم ساخت. عشق بین نیتن دریک و الینا، به مراتب از عشقهای هالیوودی واقعیتر و باورپذیرتر است و در آن رنگ و بویی از شوآفهای بالییودی نیست و نه تنها گیمرها را از شیمی بین دو کرکتر خود، خسته و دلزده نمیکند، بلکه کاری میکند که ما هم عاشق این دو نفر بشویم و از بودن آنها در کنار هم لذت ببریم.
سری آنچارتد همیشه یکی از بهترین شخصیتپردازیها را بین کل عناوین گیم در هر سال شامل میشده و آنتاگونیست این نسخه هم یک فرد خونخوار و بیرحم و جاهطلب است که برای رسیدن به اهداف شومش، و دستیابی به قدرت، از هیچ تلاشی فروگذاری نمیکند. مبارزه با باس نهایی این بازی، واقعا یکی از چالشبرانگیزترین مبارزات بین کل عناوین شوتر است و این باس فایت لعنتی، لحظهای به شما مجال نمیدهد و چپ و راست روی سر شما نارنجک و … پرتاب میکند …
این نسخه جدای از لحظات فراموش نشدنی خود مثل صحنهی نابودسازی آن قطار کوهستانی، برای اولین بار مکانسیمهای مخفیکاری را، از همان موزهی ابتدایی بازی، به گیمرها معرفی میسازد که البته بعدا نسخه به نسخه، این مکانیسم در سری پیشرفت کرده و نهایتا نسخه کامل شده و پیشرفتهتر شدهی آن را در باز لست او آس ۲، دیگر ساختهی استودیوی توانمند ناتی داگ شاهد بودیم.
بازی چند دیالوگ جذاب بین نیتن و الینا به پایان میرسد و با کمک شوخیهای همیشگی نیتن و آوردن خنده بر لبانتان، خاطرات بسیار خوب و شیرینی را تا ابد در یاد شما، ماندگار میسازد.
به امید آنکه هرچه زودتر شاهد معرفی نسخه جدیدی از این سری باشیم و ببینیم که سرنوشت نیتن دریک افسانهای، کاملا به پایان رسیده یا همچنان ادامه خواهد داشت؟

5_ Need For Speed Most Wanted
فرنچایز نید فور اسپید، در سالهای اخیر و البته در کل طول عمر خود، مسیر پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته. از عرضه و ساخت عناوینی که کم از شاهکار نداشتند تا بازیهایی که حتی دلمان نمیآمد نید فور اسپید خطابشان کنیم، بازیهای مختلفی را در اختیار طرفداران خود قرار داده است.
اگر به کارنامهی این سری نگاهی بیندازیم، بدون شک نقطه عطف آن را در نسل ششم مشاهده خواهیم کرد که پشت سر هم، عناوین ریسینگ بینظیری را به مخاطبین ارائه میداد و همگی در عین داشتن شباهت ظاهری، حال و هوای مخصوص به خود را داشتند تا گیمرها همچنان مشتاق به خرید و تجربه آنها بمانند، از نسخههایی مثل Carbon و Underground 2 و البته مورد انتخاب شده برای این مقاله، یعنی نسخه اصلی و اولیه Most Wanted صحبت میکنم، البته همین جا بگویم که شاید برتری چندان فاحش و تفاوت بسیار بزرگی از نظر کیفی، بین سه نسخه مذکور برقرار نباشد و این مسئله که کدام یک از این ۳ عنوان، در جایگاه برتر و والاتری قرار دارد، بیشتر به سلیقه و همچنین خاطرات هر فرد از آن بازی برگردد، منتهای مراتب موست وانتد بین طرفداران بیشتری از این سری، به عنوان نسخه محبوب شناخته میشود و ما هم تصمیم گرفتیم این بازی را به عنوان نماینده کل سری، در مقاله خود جای دهیم.

4_ Dark Souls
هر سه عنوان سهگانه بینظیر دارکسولز، لیاقت دریافت لقب “شاهکار” را به معنای کلمه، دارا میباشند، منتها اگر سه نسخه این فرنچایز را بازی و تجربه کرده باشید، احتمالا با من همعقیده خواهید بود که از نظر پیچیدگی محیطها و مسیرها و ساختمانها و …، دو نسخهی دیگر این سهگانه در برابر نسخه اول، عملاَ مثل یک شوخی میمانند. بخش ابتدایی دارک سولز ۳ که کلاً حالتی خطی داشت و اصلا جای حرفی باقی نمیگذارد؛ دارک سولز ۲ هم، هرچند که عنوانی بینظیر و فوق العاده است، ولی از نظر پیچیدگی محیط، نزدیک سولز یک هم نخواهد شد.
باور کنید یک سری مناطق در سولز یک بودند، که از بس لول آپ کرده بودم و سلاحم قوی بود، دشمنانشان را با یک یا نهایتا دو ضربه و هیت، از پای در میآوردم منتها خود محیط بازی نهایتا باعث شکست و به کشتن دادن من میشد و این چیزی است که واقعا در هر بازیای دیده نمیشود و یک حس اضطراب فوقالعاده زیاد به بازیکنان القا خواهد کرد. تلههای مختلف و متعدد، سنگهای بزرگی که به یکباره به سوی شما سرازیر میشوند، مسیرهایی به شدت باریک و تاریکی مطلق در محیط و …، همه و همه از ساختمانها و محیطهای این بازی، یک جهنم واقعی ساخته بودند که گویی دارند گیمرها را برای گذر نمودن از پل سراط کم کم آماده میسازند!
از نظر گیمپلی، خب مثل هر فرنچایز دیگری، انتظار میرود که در طول سالها، نسخه به نسخه آن ای پی پیشرفتهایی به خود ببیند و تکرار مکررات هم نباشد و لذا مرجع چندان درست و دقیقی برای مقایسه نسخههای مختلف نیست. ساندترکهای این ۳ عنوان هم که همگی به بهترین شکل ممکن، در نسخه خود جایگذاری شدهاند.
نهایتا به داستان این بازیها میرسیم، که خب اگر بخواهیم پیچیدهترین داستان را بین کل سهگانه مشخص کنیم، احتمالا نسخهی دوم جواب مد نظرمان باشد ولی خب پیچیدگی و گنگی داستان، لزوم برتری نیست (البته شاید برای یک عدهای هم باشد، که کاملا هم قابل قبول است)، ولی شخصاً از نظر داستانی هم، نسخهی اول را بهتر و زیباتر (و در بخشهایی هم غمانگیزتر) از دو نسخهی دیگر میدانم …
البته جدای از تمام این بحثها، فارغ از اینکه واقعا کدام نسخه از این سهگانه برتر است، باید اذعان کرد که میازاکی با عرضهی این سهگانه، سطح کیفی عناوین کل صنعت گیم را تا حد بسیار بسیار زیاد و شگفتآوری بالا کشیده و ارتقا داده است؛ ولی خب خارج از این مسائل و تعارفات، خوشحال میشویم اگر در کامنتها به ما بگویید که کدام نسخه از دارکسولز را بیشتر دوست دارید و بیشتر میپسندید؟

3_ Assassin’s Creed 2
جای تاسف است که بهترین نسخههای فرنچایزهای یوبیسافت، همگی در عناوین نسل ششمی و هفتمی این شرکت خلاصه میشوند و یوبیسافت دقیقا نمایانگر شرکتی شده که دارد از عرش به فرش سقوط میکند.
در نسل هفتم، در روزهایی که یوبیسافت به مصداق سایر کمپانیهای رو به افول امروزی، در مسیری بلند بالا قرار داشت، یعنی روزهایی که بهترین نسخههای کالاف دیوتی داشتند عرضه میشدند، یوبیسافت اثری مخفیکاری عرضه کرد که تقریبا هیچ شباهتی به عناوین Stealth پیش از خود یعنی فرنچایزهای هیتمن و متال گیر و اسپلینتر سل و حتی Thief و … نداشت و هویت مستقل و سبک خاصی برای خود دارا بود. البته شاید بتوان گفت که از نظر روش کلی، هیتمن و اسسینزها به یک شیوه و آن هم قتل اهداف خود در دل جمعیت عمل میکنند، ولی خب تفاوتهای زیادی بین قاتلین این فرقه و مامور ۴۷ دوست داشتنی ما وجود دارد.
نسخهی دوم اسسینز کرید، از ساندترک بینظیری برخوردار بود و باور کنید هنوز که هنوز است، موسیقیهای این بازی را بر روی گوشی خود دارم و هر از چندگاهی دوباره به سراغشان میروم و گاهی هم با شنیدنشان اشک در چشمانم جمع میشود.
قطعا اتزیو جزو به یاد ماندنیترین و دوستداشتنیترین شخصیتهای کل دنیای گیم است و با لهجه ایتالیایی زیبای خود، دل هرکسی که به پای تجربهی این بازی شاهکار مینشست را به دست میآورد.

2_ Devil May Cry 3
اگر قرار باشد روزی بهترین و شاهکارترین عناوین کل صنعت گیم را یکجا جمع کنیم، بدون شک، بازی Devil May Cry 3 جزو ده مورد اول آن لیست خواهد بود، عنوانی که از نظر عمق و محتوا و کیفیت ساخت، به مراتب از عناوین امروزی در جایگاه بهتر و والاتری قرار دارد. مبارزات در آن به طرزی بینقص کار شدهاند که شما حتی بعد از دهها ساعت تجربه بازی، همچنان عطش و کشش برای تجربهی بیشتر آن دارید و مدام هم هی کمبوها و فنون خفنتر و جدیدتری را میسازید و کشف میکنید و استایل مبارزاتتان جذابتر میشود. تنوع سلاحهای بازی، به قدری بالاست که بدون شک شما را شگفتزده خواهد کرد و هر سلاح هم خود به قدری فوقالعاده جذاب و منحصر به فرد کار شده، که در طول تجربه خود از بازی، واقعا سردرگم میشوید که از کدام سلاح استفاده کرده و کدام را در Inventory خود به صورت موقت انبار کنید.
نسخههای مختلف سری دویل می کرای، عناوینی هستند که کار شما با آنها با یک بار بازی کردن به اتمام نمیرسد و اگر اهل پلات کردن هم باشید، مدت زمان بسیار زیادی شما را سرگرم و مشغول خود خواهند ساخت. این نسخه هم به دلیل تنوع بسیار زیادی که در تعداد باسفایتهای خود دارد، از ارزش تکرار بالایی برخوردار است و بازی بعد از حتی یکی دو بار فتح کردن، اصلا برای گیمر خسته کننده به نظر نخواهد رسید.
حقیقتا روزی که برای اولین این بازی را آغاز کردم، از همان کات سین ابتدایی، وقتی که دو برادر داشتند بر روی آن برج بلند مخوف با یکدیگر به زیبایی و با ابهتی هرچه تمامتر به مبارزه میپرداختند، یک دل که چه عرض نمایم، صد دل عاشق این بازی شدم؛ و البته بازی هم من را ناامید نساخت و چیزی که زیاد داشت، صحنه و کاتسین شگفتانگیز و بینظیر بود، برای مثال صحنهی ابتدایی بازی در تعمیرگاه موتورسیکلت دویل می کرای، که در حالی که دانته در حال پیتزا خوردن است، با خونسردی تمام، به شکار و قلع و قمع هیولاها و دیمنها میپردازد، و یا لحظهای که دانته از همان برج مخوف در حال پایین آمدن است و اسلحهها و گلولههای خود را به طرز خونینی به رقص در میآورد و ما را هم با دیدن لحظاتی بینظیر و بیهمتا، سرگرم و مشغول میسازد تا امروز، بعد از گذشت چندین سال، همچنان از آن به نیکی یاد کنیم.

1_ Grand Theft Auto IV:
روزی که برای اولین بار وارد این بازی شدم، با آن حجم از شور و اشتیاق و هیجان، هیچ وقت از یادم نخواهد رفت. البته نه! صبر کنید! بیایید کمی زمان را به عقب برگردانیم. بیایید اول ببینیم علت و سر منشا این شور و اشتیاقها از کجا بود؟
راکستار گیمز با عرضهی GTA III، صنعت گیم را به مرحلهای جدید و نو از تکامل و طراحی رساند، با عرضهی GTA Vice City، لذتی وصف نشدنی به گیمرها هدیه داد و در آخر با شاهکار تکرار نشدنی GTA San Andreas، گیمرها را در بهشتی بیپایان از سرگرمی، آزادی عمل و لذت، غرقه ساخت.
این عناوین، به همراه موفقیتهای غیر قابل شمارشی که به همراه داشتند، نهایت باعث پدید آمدن حجم عظیمی از هایپ و انتظار برای نسخهی جدید این فرنچایز بینظیر شده بودند. بازیای که هر روزی که میگذشت، انتظار برای عرضهاش مدام سخت و سختتر میشد.
هنگامی که بازی عرضه شد، به دلیل حجم بالا، فشردهسازی نامناسب دیسکهای بازار و از همه بدتر پورت بد آن روی پی سی، مجاب به تحمل مدت زمان بیشتری شدم تا بتوانم به تجربهی این عنوان دسترسی یابم. اما باید گفت که همهی این انتظارها، واقعا واقعا ارزشش را داشت.
بازی با همان موسیقی اولیهی شاهکار خود، شما را مجذوب خود میساخت، با دیالوگهای بینظیر و کار شده و جذابی که داشت، شما را عاشق خود میکرد و در آخر با سیستم رانندگیای بهتر از اکثر عناوین ریسینگ و داستانی درگیر کننده، لذتی با اعتیادآوری شدید نسبت به این بازی شاهکار، به شما تزریق میکرد.
این نسخهی GTA، از مجموع نقدها و نمرات، متای بالا و فوقالعادهی ۹۸ را به خود اختصاص داده تا جا پای خودش را به عنوان یکی از برترین عناوین تاریخ بازیهایی ویدیوئی، برای همیشه به ثبت رساند.
گرافیک و جلوههای بصری این بازی، کیفیت به مراتب واقعگرایانهتری نسبت به عنوان قبلی خود یعنی GTA San Andreas داشت. پر بیراه نیست اگر بگوییم عناوین شرکت راکستار گیمز، از بعد از این عنوان بود که تغییرات و دگرگونیهای اساسیای به خود دیدند؛ از اضافه شدن حالت کاور به این عناوین گرفته تا طراحی بصری واقع گرایانه و …، عنوان GTA IV سرآغاز یک تغییر بزرگ و اساسی در تاریخ بازیهای بزرگ این کمپانی بود.