چرا The Witcher 3: Wild Hunt یک شاهکار بینظیر است؟
وقتی که بخواهیم ردیف اول ویترین پرزرق و برق بازیهای ویدیویی را بچینیم، یکی از قویترین نامها و کاندیداها برای قرار گرفتن در اولین جایگاه، شاهکاری است به نام The Witcher 3: Wild Hunt.
چه خبری از این بهتر که میدانیم نسخهی نسل نهمی این بازی هم در راه است و دوباره میتوانیم بعد از ۶-۷ سال، غرق در دنیای بینظیر این شاهکار شده و با هیولاکشی و کارتبازی و … ، ساعتها و ساعتها سرگرم شویم.
-
چرا The Witcher 3: Wild Hunt یک شاهکار بینظیر است؟
بدون شک یکی از مهمترین ستونهای موفقیت ویچر ۳، شخصیتهای فوقالعاده و داستان عمیق و چندلایهی آن است که فاکتور تصمیم و انتخاب را به بهترین شکل وارد شخصیتپردازی کرده و شخصیتهایی پیچیده را شکل داده است. به طور قطع همهی ما در زندگی خود بارها و بارها سوالاتی را در مورد خوب بودن و بد بودن از خود میپرسیم و کاش همیشه انتخاب به سادگی گزینش از بین خوب یا بد مطلق بود، اما در واقعیت اینطور نیست. جهانی خاکستری با انسانهایی خاکستری ما را احاطه کرده و هر بار انتخاب را برای ما سختتر میکنند.
خوبی و بدی مطلق کمکم به یک مفهوم کلی تبدیل شدهاند و تنها در ایدئولوژیها آنها را خواهیم یافت. بعضی وقتها در زندگی، واقعا نمیدانیم کدام خوب و کدام بد است، اما ناچار به انتخاب هستیم و نه فقط یکبار، بلکه باید تا زمانی که زنده هستیم همواره انتخاب کنیم و در ازای به دستآوردن یک سری چیزها، چیزهای دیگری را از دست بدهیم. در حقیقت تصمیم، انتخاب، عاقبت، پاداش و مجازات، مفاهیمی هستند که انسان از لحظهای که خوب را از بد تشخیص میدهد، ارزش را از ضد ارزش و هنجار را از ناهنجار میشناسد، با آنها درگیر خواهد بود و تا زمانی که چشم از جهان فرو ببندیم نیز با ما همراه هستند.
تمام سرنوشت ما، شخصیت ما و تصویری که از خود بر جای میگذاریم، همه و همه از صافی انتخابها و تصمیمات ما رد شدهاند و آنچه که هستیم، نتیجهی همین تصمیمات است. پاداش میگیریم یا مجازات خواهیم شد؟ آیا تصمیمی که گرفتم درست بود؟ همهی اینها هستند که شخصیت ما را شکل میدهند و در ویچر ۳ نیز همین تصمیمات ما هستند که ابعاد و لایههای مختلف شخصیتهای گوناگون و بینظیر این سری را به روی ما گشوده و سبب شدهاند تا هر بار بیشتر با شخصیتپردازی عمیق و چندلایهی آنها روبهرو شویم.
تصور کنید که یک بازی بتواند همان استرسی را که شاید در برخی تصمیمگیریهای خود در زندگی واقعی داریم به ما منتقل کند. قطعا کار بسیار سختی است و بسیار کمتعداد هستند عناوینی که بتوانند این حس را به ما منتقل کرده و باعث شوند کنترلر را زمین بگذاریم و مدتی طولانی به تصمیمی که میخواهیم بگیریم فکر کنیم.
عناوینی که بتوانند چنین حسی در ما ایجاد کنند معمولا شاهکار هستند و البته غالبا شاهکاری در سبک نقشآفرینی؛ چون انتخاب و رویارویی با عواقب آن، یکی از خاصیتهای بازیهای نقشآفرینی و یکی از عوامل اصلیای هستند که بسیاری از گیمرها این سبک را با هیچ سبک دیگری قابل مقایسه نمیدانند. حس زندگی در این ژانر جریان دارد و باید پای لرز خربزهای که خوردهایم بنشینیم.
درست است که انتخاب، مخصوصا در دنیای امروزی که پر است از المانهای گولزننده و فریبدهنده کار بسیار سختی است، اما این موضوع نیز واضح است که انتخاب با خود کلمهای را به همراه میآورد که شاید مهمترین نیاز انسان در جوامع امروزی است؛ یعنی آزادی. وقتی حق انتخاب داریم یعنی آزاد هستیم که آنچه را که با ارزشهای ما بیشتر همخوانی دارد گزینش کنیم و هر چهقدر هم انتخاب سخت باشد، حس آزادی لذتبخش است.
آزادی در انتخاب مسیر، آزادی در بیان و یا هر نوع دیگری از آزادی. حالا اگر این مبحث را بخواهیم به دنیای محبوبمان یعنی گیم مرتبط کنیم، باید گفت حس لذتبخش آزادی که نهفته در ژرفای انتخابهای ماست، عناوین نقشآفرینی و یا هر سبک دیگری که در آن انتخاب و جزا وجود دارد را بسیار برای ما گیمرها شیرین و دوستداشتنی میکند.
وقتی مشاهده میکنیم که خارج از یک روند تماما اسکریپتشده حق داریم انتخاب کنیم و ادامهی بازی بر اساس تصمیم ما پیش خواهد رفت، نوعی احساس لذت و غرور و البته آزادی به ما دست میدهد؛ انگار که سازندهی بازی آن عنوان را تنها برای ما ساخته و آنقدر برای ما احترام قائل بوده که کار خود را بسیار سختتر کرده است، ولی چندین لایه و مسیر مختلف طراحی کرده تا ما از آن بیشتر لذت ببریم.
این دقیقا ویچر ۳ است. The Witcher 3: Wild Hunt عنوانی است پر از تصمیمات تاثیرگذار که در واقع برپایهی انتخابهای شما و عواقب آنها بنا شده است. تصمیماتی اغلب خاکستری که شما را به فکر کردن مجبور میکنند و در نهایت، منجر به شکلگیری چندین پایان مختلف در بازی خواهند شد و باید با نتیجهی تصمیماتی که در بخشهای مختلف گرفتهاید، روبهرو شوید.
-
محتوا؟ بیشترین و بهترین
از دیگر مواردی که از نظر من نقش خیلی پررنگی در پاسخ به سوال این مقاله دارند، کمیت و کیفیت محتوای The Witcher 3: Wild Hunt است. واقعا این بازی از لحاظ مقدار و تنوع محتوای دارای بالاترین کیفیت، ستودنی است و میتواند کاری کند تا شما مدتها و مدتها بدون توجه به ساعت و گذشت زمان، در دنیای بینظیر و بسیار وسیع بازی گشت و گذار کنید، هیولا بکشید، کارتبازی کنید، کارآگاه شوید و دهها فعالیت دیگر انجام دهید.
The Witcher 3: Wild Hunt این فرنچایز زیبا و پرطرفدار را به سطحی جدید و باورنکردنی از کیفیت محتوا رساند. صدها ساعت محتوا همراه با داستانهایی فوقالعاده و سرزمینهایی زیبا برای گشت و گذار و اکتشاف، مخلوطی را شکل دادند که کمتر کسی میتوانست در برابر آن مقاومت کند؛ حتی کسانی که تجربهی بازیهای نقشآفرینی را نداشتند. جالب است که ماموریتهای فرعی این بازی، از نظر کیفیت داستانی و تنوع، برتر از ماموریتهای اصلی اکثر بازیهای عالی نقشآفرینی هستند.
اما با این وجود باز هم سازندهی خوشنام بازی یعنی CD Projekt قانع نشد و این مقدار محتوا هم جلوی آنها را برای این که باز هم برای ما تجربهی جدیدی را در این دنیای زیبا خلق کنند، نگرفت و ۱۶ بستهی دانلودی رایگان و دو DLC بینظیر و فوقالعاده به نامهای Hearts of stone و Blood and Wine را نیز در اختیار ما قرار دادند. بازی Witcher 3 عنوانی بود که سازندگانش به قدری احترام برای مخاطبینشان قائل بودند که پک معمولی بازیشان مانند پک ویژهی دیگر بازیها بود.
Witcher 3 عنوانی بود که همانطور که اشاره کردم، سازندگانش شانزده بستهی الحاقی که سایر سازندگان و ناشران بابت آنها کلی پول میگیرند را رایگان به کاربرانشان هدیه دادند. ویچر ۳ بازیای بود که وقتی سازندگانش تصمیم گرفتند DLC خریدنی منتشر کنند، Hearts of Stone و Blood and Wine را با ساعتها بازی جدید شامل نقشهی جدید و ماموریت و لباس و … به بازی اضافه کرده و با قیمتهای ده و بیست دلاری در اختیار ما گذاشتند، در حالی که دیگر سازندگان، پول یکی دو تا لباس جدید را این مقدار تعیین میکنند!
اینجاهاست که قدر Witcher 3 و نوابغ CD Projekt Red را بیش از پیش میدانیم و باید واقعا آنها را تحسین کنیم. در دورهای که بازیهای چندساعته هم کشش لازم برای به انتها رساندن را در ما ایجاد نمیکنند و محتوای باکیفیتی ندارند، عناوینی مثل Witcher 3 مانند گوهری درخشان و کمیاب هستند و گاها با بیش از دویست ساعت گیمپلی و محتوای ناب، ما را وادار به دوباره یا سهباره تمام کردن بازی میکنند.
CD Projekt آنقدر ارزش برای ما قائل بود که به خود اجازه نداد تا شصت دلار پول ما را در ازای شش ساعت تجربهی تماما اسکریپت شده گرفته و سپس نیز با ارائهی هر لباس یا کوچکترین آیتمی، مدام از ما پول اضافه بگیرد، بلکه بالغ بر صد ساعت لذت ناب، آن هم با ارزش تکرار بالا و پر از انتخابهای جذاب را به ما هدیه داد. این قدرت نقشآفرینی و قدرت انتخاب است. در واقع سازنده در ازای یک مبلغ مشابه با عناوین دیگر سبکها، راه سخت را برگزید تا ما را از لذت نقشآفرینی و انتخاب و جزا سیراب نماید.
-
روی دوش بازی قبلی
یکی از دیگر نکاتی که باعث شاهکار بودن بازی ویچر ۳ شده است، این است که هر نسخه از این سری، روی تمام خوبیهای بازی قبلی سوار شده و تمام بدیها را حذف کرده است. به این ترتیب وقتی به نسخهی سوم رسیدیم، شاهد اوج کیفیت ممکن و پختگی یک بازی از سری ویچر بودیم.
هر بازی The Witcher یک عنوان نقشآفرینی کامل در زمان انتشارش بوده، اما با هر نسخهی جدید، این سری دنیایی از پیشرفت را به خود دیده و نه تنها تمام خوبیهای بازی قبلی را حفظ کرده، بلکه چندین درجه ارتقا هم داده است. در واقع باید اینطور بگویم که ضعیفترین نسخهی این سری، بازی اول است و برترین نسخه هم DLC آخر بازی سوم، یعنی Blood and Wine.
-
هرطور که دوست داری!
نمیشود از دلایل شاهکار بودن ویچر ۳ صحبت کرد و چیزی از گیمپلی آن نگفت. به شخصه اعتقاد دارم بعد از داستان و شخصیتها، کیفیت شگفتانگیز گیمپلی این بازی است که آن را از هر عنوان همسبکی متمایز کرده و حتی استانداردهای عناوین جهانآزاد نقشآفرینی را ارتقا میدهد، به طوری که چند سال بعد، عنوان شاهکاری مثل اسسینز کرید والهالا با الهام گرفتن از آن ساخته میشود.
گیمپلی ویچر ۳ پر از سیستمهای مختلف و متنوع مبارزه و … است و در عین سادگی و در دسترس بودن، پیچیدگیهای بسیاری نیز دارد که بسیاری از آنها را خود بازی به شما آموزش میدهد، ولی یادگیری بسیاری را نیز برعهدهی خود شما میگذارد تا با آزمون و خطا آنها را فرا بگیرید. استفاده از سیستمها و تاکتیکهای مختلف مبارزات و … ، به خصوص در درجات بالای سختی، بسیار حیاتی هستند.
ویچر ۳ عنوانی است که به واقع از نظر گیمپلی هیچ نقصی ندارد و معنای یک «ابرشاهکار» است. عنوانی که حتی یک لحظه هم نمیتوانید از آن چشم بردارید و نه تنها تا چندین وقت بعد از بازی کردن در یادتان میماند و به آن فکر میکنید، بلکه تا آخر زندگیتان نیز این شاهکار جادویی را از یاد نخواهید برد و شاید هر از گاهی به سراغش بروید و دوباره آن را تجربه کنید.
مخصوصا با دو بستهی الحاقی بینظیری که برای بازی با نامهای Hearts of Stone و Blood and Wine منتشر گردید که هر کدام شاید از بازی اصلی هم زیباتر بودند و به اندازهی یک بازی کامل، گیمپلی و ماموریت و موارد جدید در خود داشتند.
همانطور که قبلا هم گفتهام، بهتر است برای آگاهی هر چه بیشتر از زحمتی که سازندگان برای گیمپلی این عنوان کشیدهاند، بازی را با درجات سختی بالاتر از Normal انجام دهید تا طعم واقعی مبارزه با تاکتیک و استراتژیهای مختلف را بچشید و دریابید که مبارزات در این عنوان، بسیار فراتر از یک بازی Hack and Slash ساده هستند.
-
حداکثر زیبایی ممکن
از دیگر دلایل واضح شاهکار بودن بازی The Witcher 3: Wild Hunt، کیفیت خلق دنیای آن است که چه از نظر طراحی و چه توجه به جزئیات، فراتر از شگفتانگیز است. دنیای این بازی واقعا زنده است و شما را در خود غرق میکند.
به معنای واقعی کلمه باید گفت ویچر ۳ از لحاظ طراحی هنری و گرافیک، در سطح بسیار بالایی قرار دارد و وقتی با گرالت در محیط بازی قدم میزنید، تنها به لباس وی و جزئیاتی که در طراحی آن به کار رفته است دقت کنید تا متوجه کیفیت بصری بازی شوید. طراحیهای تکتک جزئیات موجود در بازی در اوج زیبایی و کیفیت قرار دارند، آن هم در چنین عنوانی با دنیایی بسیار بزرگ و وسیع که این طراحیها را بیشتر از قبل ارزشمند میسازد.
در نتیجهی تمام این مواردی که در مقاله در موردشان صحبت کردم، نهایتا اگر بخواهم یک پاسخ خلاصهتر به این سوال که “چرا The Witcher 3 یک شاهکار بینظیر است؟” بدهم، باید بگویم دلیلش “بسیار کامل بودن از هر نظر ممکن” است. در واقع دست روی هر بخشی از این بازی که بگذاریم، شاهد کاملترین و باکیفیتترین اثر ممکن هستیم، حتی در ریزترین جزئیات.
The Witcher 3: Wild Hunt عنوانی است که با قدرت و کیفیت شگفتانگیزش توانست تبدیل به بهترین بازی تمام زندگی من شود؛ با این که به شخصه تعصب و عشق فراوان روی عناوین استاد میازاکی دارم، The Witcher 3 به زور جای خود را به عنوان برترین بازی تاریخ در قلبم باز کرد و تعصبم را کنار زد و خود را نفر اول کرد! این بازی لعنتی به طور عجیب و غریبی کامل بود!
نسل هشتم تمام شد و رفت و حدود هفت سال از عرضهی این بازی گذشت، ولی هنوز هم مثل The Witcher 3 عنوانی نیامده است. نسخهٔ نسل نهمی این بازی هم معرفی شده و مطمئن باشید که در این نسل هم جزو برترین بازیها باقی خواهد ماند.
حالا که صحبت از این بازی است، بد نیست نکتهای هم در مورد امتیازات آن بیان کنم. همانطور که قبلا هم خدمت شما عرض کردهام، امتیاز متای ۹۳/۱۰۰ انصافا برای The Witcher 3 کم است و باور کنید حداقل حق این بازی، امتیازی در حد شاهکارهایی مثل جیتیای ۵ و رد دد ۲ است، یعنی ۹۷. واقعا کاش یکی به این منتقدها بگوید خب واقعا چه موردی در ویچر ۳ نسبت به این عناوین ضعیفتر است؟ راستش در خیلی از موارد بهتر هم هست.
تازه راستش را بخواهید، از نظر من برای همین امتیاز ۹۷ هم باید ایراد الکی بگیریم و از بازی نمره کم کنیم، چون اگر The Witcher 3 حقش ۱۰ نباشد، نمیدانم دیگر چه بازیای باید ۱۰ باشد.
مگر یک بازی باید دیگر چه کاری انجام دهد؟ میگویند امتیازی که در متا کم شده به خاطر مقداری باگ در زمان عرضه بوده، ولی خب مگر عنوانی با این دنیای عظیم داریم که زمان عرضهاش کاملا بدون مشکل فنی باشد؟ همهی بازیهای بزرگ در زمان عرضه مشکلاتی دارند و با آپدیت رفع میشوند. تازه نکتهی مهمتر این است که “برخوردها با بازیهای مختلف یکسان نیست”، زیرا اگر این باگها برای برخی بازیها باشند، بخشیده شده و نمره کم نمیشود، ولی اگر برای The Witcher 3 باشند، حتما نمره کم میشود.
چگونه میشود عنوانی در حدی از کیفیت ساخت که هیچ منعی حتی برای دادن لقب برترین بازی تاریخ بازیهای ویدئویی به آن وجود نداشته باشد؟ چهطور میشود عنوانی را ساخت که یک گیمر، تمام علایق و تعصبات قبلیاش را کنار بزند و آن را به عنوان بهترین بازی زندگی خود انتخاب کند؟ چگونه میتوان عنوانی را ساخت که شخصی که تا به حال یک بازی هم در آن سبک انجام نداده است، نه تنها یک بار، بلکه چندین بار آن را به پایان برساند و با همان بازی، شیفته و شیدای آن ژانر شود؟
پاسخ این سوالات را CD Projekt Red دارد، چرا که با خلق The Witcher 3: Wild Hunt، عنوانی را ساخت که استانداردهای یک ژانر و حتی بهتر است بگویم استانداردهای ساخت یک بازی شاهکار در صنعت و هنر بازیهای ویدئویی را ارتقا داد.
نظر شما در مورد The Witcher 3: Wild Hunt چیست؟ اگر این بازی را شاهکار میدانید، به نظرتان اصلیترین دلیلش چیست؟ آیا The Witcher 3: Wild Hunt جزو محبوبترین بازیهایتان است یا علاقهی خاصی به آن ندارید؟ آیا در نسل نهم دوباره این بازی را میخرید؟ نظراتتان را با ما در میان بگذارید.
همچنین برای من بنویسید که دوست دارید در قسمتهای بعدی سری مقالات “چرا … یک شاهکار است؟” به کدام بازیها بپردازم؟