سینما فارس: نقد و بررسی فیلم The Curious Case Of Benjamin Button

باور اینکه “دیوید فینچر” در دهۀ سوم فیلمسازیاش، به شکل و ساختار سینمای کلاسیک روی آورده، به همان اندازه دشوار است که پذیرش ۵۰سالگی و انحطاط موج نو در سینمای فرانسه!
فیلم “Mank” -به عنوان ماحصل ِ این چرخش ِ سبکی، تیر خلاصی بود بر پیکر ٱوانگارد و نیمهجان سینمای “فینچر”؛ فیلمی که جز پایبندی به همان الگوهای متعارف سینمای کلاسیک هیچ رد و نشانی از مولفههای هنجارشکن ِ فینچری را هویدا نمیسازد.
درست پیش از Mank، فینچر و سینمای ِ نوگرایش همواره مظهر جوانی و طراوت بودهاند؛ مظهر عصیان و انقلاب در برابر سنتهای قراردادی؛ نویدبخش نسیمی مدرن که همواره بر پیکر سینمای کلاسیک و سویههای مقلد آن میوزید. به راستی که “فینچر” در بین همهی فیلمسازان ساختارشکن، یاغیتر و غیرقابلپیشبینیتر بود؛ یک شورشی تمام عیار که خودانگیختگی آشوبندهاش، او را بیشتر با قاعدهشکنی- این اصل خدشهناپذیر سینمای آوانگارد- همخوان نشان میداد؛ کارگردانی که بارها و بارها و از همان فیلم اولش(Alien) به خود ِ سینما و نمونههای قراردادیاش ارجاع داد اما اساساً فیلمی متعارف نساخت. در میان آثار ِ غیر متعارف “فینچر”، فیلم “The curious case of Benjamin button” ورای هر بحث دیگری درباره ماجرا و محتوای خود، در وهله اول به عرصهی هالیوود و سینماگران ِ غربی و بعد هم به همهی ما -در مقام مخاطب و منتقد- گوشزد میکند “سینما برای حیات و جاری ِ خون در رگهایش، محتاج ِ تمسک به مولفههای بدیع و نوآفرید است و نه بازنمایشی مقلدانه از الگوهای کلیشهای کلاسیک.”