مصیبت های ازدواج یک گیمر!؛ دلنوشتههای یک گیمر خسته

سلامی دوباره به دوستان عزیز و گل. یه آخر هفته دیگه و یه دلنوشتههای گیمر خسته دیگه! هفته قبل در مورد سختیا و مشکلات و خاطرات دنیای بازیای هاردکور صحبت کردیم. از کنترلرهای شکسته، کیبوردهای خرد شده، اعصاب داغون و روحیهی نابود شده صحبت کردیم. این هفته با یه موضوع کاملا متفاوت خدمت شما هستیم. مصیبتهای ازدواج یک گیمر!

ازدواج یکی از مهمترین تصمیمهای زندگی هر فردی به شمار میاد. امیدوارم همسر آینده شما (اگه هنوز ازدواج نکردین), مثل خودتون یه گیمر خبره و اهل دل باشه و تمام بازیای Co-op رو باهاش تموم کنین!
ما گیمرا کلا بدبختیم. یعنی جامعه، خونواده و شرایط سنی و شغلی اجازه نمیدن یه آب خوش از گلوی ما پایین بره. موقعی که بچه بودیم و خوشحال و شاد میخواستیم بشینیم پای PC و PS1/2، فرداش همیشه یه درسی، تکلیفی چیزی بود و یا نمیدونم بخوانیم بنویسیم تکلیف داشتیم (شمایی که سنتون کمه نمیدونین. بخوانیم بنویسیم اصلا یه سم عجیبی بود. بگذریم). موقعی هم خونه بودیم کلا پدر و مادرای نسل ما (خدا پدر و مادر همتونو حفظ کنه), اعتقادی به گیم و اینا نداشتن. یعنی تا دو دقیقه مینشستیم پای بازی لشکر جمع کنیم بریم سراغ ریچارد شیردل، همش غر میزدن چشمات ضعیف میشه، برات خوب نیست، مگه تو درس نداری؟ این بازیا فلان تاثیر رو میذارن و چیزایی که احتمالا شنیدین. اگه شانس میآوردیم و هیچ کدوم از مشکلات مانع بازی کردن نمیشد، یا پاور کامپیوتر خراب میشد، یا ویندوز کلا نابود میشد، یا کرک بازی کار نمیکرد، یا سیدی خش داشت و یا کنترلر آنالوگش خراب بود. کلا نسل ما نسل بدبختی بود. تازه این وسط معمولا وظیفه نون خریدن و خرید و این چیزا هم به دوش ما بود.
یکم که بزرگتر شدیم یکم اوضاع بهتر شد. بازی میکردیم، وسطش دوتا مسأله ریاضی و فارسی و عربی هم انجام میدادیم. دورانی بود برای خودش. PC بازا با قلعه یا همون جنگهای صلیبی خودمون، IGI، مافیا و GTA San Andreas خاطره دارن و کنسول بازا هم با God of War، Resident Evil 4 و اون بازی که یادمه تو شهر ما همه بهش میگفتن جومونگ! اشتباه نکنم اسمش Dynasty Warriors یا Warriors Orochi بود. یادش بخیر. چقدر فروشندههای اون زمان به اسم جومونگ و امپراطور بادها و نوه جومونگ و عمه جومونگ این بازی رو میدادن به ملت. یادش بخیر. پیر شدیم قشنگ …
پیش خودمون میگفتیم عیبی نداره. یکم بزرگتر میشیم، مستقل میشیم و اون موقع راحت گیم میزنیم. غافل از اینکه شاید همون دوره که کم سن و سال بودیم یکی از بهترین دورههای گیم زدن بود. نه دغدغه دانشگاه و پاس شدن و مشروطی داشتیم، نه دغدغه وام و زندگی و خرج. مینشستیم بازی میکردیم هر وقت گشنه میشدیم جیغ میزدیم: مامااااااااان. ناهار چی داریم؟ دوران عجیبی بود.
اما حالا که بچههای کم سن و سال اون نسل بزرگ شدن و هزار تا مشکل و مسأله و درگیری توی زندگیشون هست. یکی معلمه، یکی مهندس، یکی برنامهنویس، یکی کارمند و همه برای یه لقمه نون حلال دارن تلاش میکنن. این وسط خرج زن و بچه و زندگی و دغدغههای مختلف اجازه بدن، شاید بتونیم دو دست بازی هم بکنیم.
خب زیاد از بحث اصلی دور نشم. مصیبتهای ازدواج یک گیمر! ببینین در کل الان ازدواج واقعا سخته. چه پسر باشی چه دختر، اینقدر بعضی چیزا پیچیده شده که آدم دهنش باز میمونه. از هزینههای برگ ریزون تالار و گل زدن ماشین و آرایشگاه بگیر، تا مهریهای که کی داده کی گرفته (آره سه بار!). حالا این وسط فرض کنیم شما یه گیمر خیلی خفن و وابسته باشین و میخواین ازدواج کنین. به فارسی سخت میگم، دهنمون سرویس!
ملاکهای یک همسر مناسب از دید یک دختر گیمر!
تو کشور ما هر چند اکثرا بازی کردن و گیم به صورت حرفهای و مداوم بیشتر مربوط به پسرهاست، ولی تک و توکی دختر گیمر هم داریم که از همینجا سلام عرض میکنم خدمتشون!
خب بریم سراغ ملاکهای احتمالی که یک دختر گیمر داره. متاسفانه بعضی دخترا توقع و انتظارشون خیلی خیلی بالاست. یعنی برای همسر آینده خودشون، پسری رو میخوان که قد کریتوس (با ارفاق گرالت), صدای جول، چهرهی نیتن دریک، اخلاق دانته، ثروت بتمن، معرفت آرتور و موهای گرالت رو داشته باشه. اما در نهایت پسری که گیرشون میاد قد ماریو، اوضاع مالی دانته، اخلاق داچ و کله کچل کریتوس رو داره! حالا همینم بد نیست. ناشکری نکنین. خیلیا دوست داشتن همچین شوهری داشته باشن!

دخترا تقریبا دنبال یه پسر میگردن که مخلوطی از تموم این شخصیتها باشه.
بعضی بازیا هم سطح انتظارات رو خیلی بردن بالا از ازدواج! مثلا بعد تجربهی فرنچایز Uncharted و دیدن رابطه فوقالعادهی النا و نیتن، دیگه تصور یک ازدواج معمولی خیلی سخته! حالا فرض کنین یه دختر گیمر که هزار تا بازی رو تموم کرده و هزارتا زوج فوقالعاده خوشبخت و موفق رو توی دنیای گیم دیده، بخواد یه آدم مناسب پیدا کنه! قطعا کار سختی داره!
اینا به کنار، تفاهم پیدا کردن هم فوقالعاده سخت. یعنی فرض کنین شما یه دخترین (اگه نیستین) و شوهرتون از سر کار میاد خونه، خسته و کوفته و منتظر یه ناهار خوشمزه است. ولی شما از صبح نشستین Questهای فرعی ویچر ۳ رو بازی میکنین و حتی پیاز هم خرد نکردین! البته این سناریو مال وقتیه که اون زن خونهدار باشه. دیگه خودتون حساب کنین، مرد بدبخت میرسه خونه میبینه زنش نشسته داره مردم طلسم شدهی Novigrad رو نجات میده! مرد بدبخت هم میره یه نیمرو میشکنه به یاد دوران دانشجویی. البته این چیزی که گفتم مال وقتیه که همسر آدم گیمر نباشه. چون اگه اون مرد هم اهل بازی و گیم باشه، بعد نیمرو خوردن در حالی که داره دستاشو میشوره میگه: خانم دسته منو روشن کن برو کالاف که اومدم. یا شایدم فیفا. یا بازیای سادهتر مثل Overcooked. اگه دیگه خیلی زن و شوهر جنبهشون بالا باشه مورتال کامبت هم میتونن بازی کنن ولی هر دست مورتال پنج درصد احتمال طلاق رو میبره بالا! خصوصا اگه Fatality هم داشته باشه!

تصویری نادر از بچههای گیمفا در حال بازی با بچههای خود!
قبل ازدواج بحث مهریه و خواستگاری و این موارد هم هست! خودتون حساب کنین. تو مجلس خواستگاری دو تا خونواده نشستن که یهویی پدر داماد میپرسه: عروس خانوم فن ایکس باکس هستن یا پلیاستیشن؟ پدر عروس هم میگه: دخترم از بچگی فقط ایکس باکس بازی میکنه. پدر دوماد هم که اینو میشنوه در حالی که جامه از تن دریده میگه: خانوم پاشو بریم، ما با خونواده ایکس باکسی وصلت نمیکنیم. زنده باد شاون لیدن. ما یه موی گندیده پسرمون رو به صدتا هیلو نمیدیم. پدر عروس هم نعره زنان میگه: ما هم با خونواده سونی وصلت نمیکنیم. فیل اسپنسر All the Way! البته این سناریو برای خواستگاریهای ده بیست سال آینده است جایی که نسل ما که گیمر بودیم خودمون میشیم پدر و مادر عروس و داماد!
مهریه هم میتونه جریان جالبی داشته باشه. مثلا به جای فلان عدد سکه، یه Setup فول گیمینگ، از صندلی و یخچال گرفته، تا تلویزیون و مانیتور و PC High End هم جزو مهریه باشه! شاید یه زمانی مسخره به نظر میرسید، ولی وقتی یه PS5 الان ۲۰ میلیون و یه سیستم گیمینگ نزدیک ۱۰۰ تومن هزینه داره، بعیدی نیست در آینده این اتفاق بیفته!
دخترایی که خوش ذوقترن، میتونن یه سری از این کالکشنهای خاص و کمیاب رو هم جزو مهریه بیارن. مجسمه و Action Figure هم میتونست انتخاب خوبی باشه! البته اینایی که گفتم هیچکدوم اصلی نیستن! قطعا که اینا همه الکیه و مهم اینه دل آدم خوش باشه (آره سه بار)

متأسفانه این رابطه النا و نیتن اینقدر خوب و شیرین بود که انتظارات آدم رو از ازدواج کلی برده بالا! نیتن باشم، النا میشی برام؟
ملاکهای ازدواج از نظر یک پسر گیمر!
خب رسیدیم به جای جذاب ماجرا!
ما پسرا شاید به نظر خواستههای زیادی داشته باشیم، اما در عمل دنیامون کوچیکه. یه اتاق مجهز، یه سیستم/کنسول خفن، بهترین نمایشگر/تلویزیون روز دنیا، یه یخچال پر نوشیدنی و خوردنی، فارغ بودن از هر گونه وظیفه و کار و بازی کردن به صورت بیست و چهار ساعته خدایی چیز زیادیه؟ حالا یه ماشین گرون و خونه بزرگ و یه حساب بانکی تپل هم داشته باشیم ای بدک نیست!
ولی جدا از شوخی گیمرا ممکنه توی ازدواج خیلی اذیت بشن. شاید الان مشخص نشه، ولی وقتی یه آدم روزانه چند ساعت گیم میزنه و خیلی هم برای گیم ارزش قائل میشه و جدی بازی میکنه، اگه همسرش درک لازم رو نداشته باشه قطعا مشکل ساز میشه. مثلا فرض کنین لحظه مرگ آرتور یه پسر داره اشک میریزه و ناراحته، بعد مثلا همسرش در حالی که داره کانالای آشپزی تلگرام رو با ذوق و شوق دنبال میکنه با پوزخند بگه: داری برای انیمیشن گریه میکنی؟ خجالت نمیکشی؟ بالاخره این چیزا ممکنه اتفاق بیفته.
یا مثلا وسط بازی آنلاین طرف داره خودشو میکشه به بهترین شکل ممکن بازی کنه، ولی همسرش اصلا توجهی به این قضیه نداره.
در مورد ملاکهای دخترا صحبت کردیم، یکم هم از پسرا بگیم. پسرا دنبال دختری هستن که ماجراجویی لارا کرافت، چهره ینیفر یا سیری، درک النا و شجاعت ایلوی رو داشته باشه! اما معمولا کسی رو که پیدا میکنن کله شقی لارا و اخلاق الی رو داره!
برای پسرا و مردا هم خیلی سخته همسرشون گیمر نباشه. چون مجبورن خیلی چیزا رو توضیح بدن. فریاد زدن سر همتیمی تو بازی آنلاین، بیدار موندن تا آخرای شب، فحش دادن به داور فیفا و پس، جیغ زدن وقتی که قبل ضربه آخر باس فایت میمیری و کلا خیلی موقعیتا و شرایط رو مجبورن توضیح بدن. و حتی بعد توضیح دادن هم قطعا همسرشون اونجور که باید و شاید درک نمیکنه شرایط رو. کم نیستن همین الان افرادی که گیم و بازی رو مسخره بازی و وقت تلف کردن میدونن.
کلا بعضی از آدما مهارت بسیاری در زمینه تحقیر علایق دیگران دارن که لعنت آمون بر آنها باد. وقتی یه پسر بیآزار نشسته گوشه اتاق داره گیمشو میزنه و به کسی هم کاری نداره، چرا باید اذیت بشه و تحت فشار قرار بگیره!
یکی از چیزایی که میتونه از طرف پسرا مشکل ساز بشه تلفیق زندگی ایرانی با بازیهای ویدئویی توی ذهنشونه. یعنی چی؟ الان توضیح میدم. الان من خودم ازدواج گرالت و ینیفر رو اینجوری تصور میکنم. گرالت خسته و زخمی در حالی که سر یه Griffin رو دوشش میاد وارد خونه میشه و میگه: خانوم! کجایی، بیا این Trophy رو بگیر عصر باید ببرم مغازه تحویل یارو بدم جایزه رو بگیرم. ینیفر هم در حالی که داره تو آشپزخونه قرمه سبزی درست میکنه میگه: بذارش همون دم در بعد برش میدارم. گرالت هم که کلا زخمی و خونی میره یه دوش بگیره!
فرض کنین ازدواجهای ما هم همینطوری بود! یعنی مثلا بعد ناهار زن و شوهر مینشستن مراحل گیرز رو با هم بازی میکردن! یا شرطی فیفا بازی میکردن و بازنده میبایست ظرفارو بشوره! من کلا یه شعار جدید دارم در زمینه ازدواج. نه مرد سالاری نه زن سالاری، گیمر سالاری!
اصلا همین الان یه راه حل رسید به ذهنم. زن و شوهر میتونن خیلی از مشکلات و اختلافات رو با گیم حل کنن! مثلا زن به شوهرش میگه امشب مامانم دعوتمون کرده شام، از اون طرف مامان مرد هم دعوتشون کرده. حالا اینجا برای حل اختلاف میرن یه بازی Versus بازی میکنن و شب میرن خونه مامان کسی که برنده شده. No Hard Feeling!
این راه حل هزار جای دیگه هم میتونه کاربرد داشته باشه! یعنی هر جا بحث دو تا نظر متفاوت در میونه، گیم میتونه اختلاف نظر رو با کمترین مشکل و خشونت ممکن حل کنه!
به نظرم کسایی که جدی گیم میزنن و وقت و هزینه صرف میکنن براش، باید حتما تو مراسم خواستگاری بگن. مثلا فرض کنین طرف میره وام میگیره پنجاه میلیون، زنش خوشحال میشه که خب خوبه فلان یخچال رو میخریم، فلان قسمت خونه رو تعمیر میکنیم و فلان کارو میکنیم، بعد شوهرش میره جدیدترین کارت گرافیک انویدیا رو میگیره! چون بالاخره در جریان هستین گیمر بودن خرج داره! توی ایران هم خرجش ده برابر بیشتره تازه! دیگه خودتون بالا پایین شدن دلار رو هم در نظر بگیرین!
بازی در نقش پدر و مادر!
همه اینایی که تا الان بهشون اشاره کردم، فقط مربوط به ازدواج بودن. حالا فرض کنین یه نفر فارغ از جنسیتش، بچهدار هم بشه و وظیفه پدر یا مادر بودن هم بهش اضافه بشه! دیگه واقعا میشه نور علی نور! خصوصا وقتی که هنوز بچه سن و سالش کمه و مراقبت بیشتری نیاز داره. البته کم نیستن پدرایی که در حین اینکه دارن از نوزادشون مراقبت میکنن با یه دست دیگه هدشات میزنن!
تازه اینو در نظر بگیرین بچههای امروزی به معنای واقعی کلمه هیولان و به محض اینکه یکم سنشون بیشتر بشه، اونا هم به شدت به سمت بازی جذب میشن! برای همین از یه جایی به بعد یوزرها و کنسول و PC رو باید با رمز از دست این هیولاها در امان نگه دارین. به همین برکت قسم بچه دو ساله دیدم هنوز حرف نمیتونست بزنه از بازار و گوگل پلی بازی دانلود میکرد بازی میکرد. خدا میدونه اینا بزرگ بشن چی میشن. زنده زنده ما رو قورت میدن احتمالا.

ایشالا به پای هم پیر شین و گیم بزنین … شاید اون موقع GTA V عرضه شده باشه!
سخن پایانی:
روزگار سختیه برای ما. حال دلمون خرابه، اکثرا افسردهایم، امید کمرنگ شده و اشتیاق گذشته رو نداریم. شما رو نمیدونم ولی من مدتهاست خودم اشتیاق گذشته رو در مورد خیلی چیزا حتی بازی ندارم. با این وجود هنوز ما گیمرا امید داریم. معرفی نسخهی بعدی فرنچایزی که دوستش داریم بهمون امید میده، بازی کردن یه بازی داستانی به آدم لذت میده. دیدن پیشرفت روزافزون صنعت گیم به آدم انگیزه میده. در کنار تمام سختیا و مشکلات، مقولهی ازدواج هم این وسط مطرح میشه. امیدوارم اگه ازدواج کردین خوشبخت باشین، و اگه هنوز مجردین یه همسر فوقالعاده مناسب و ترجیحا گیمر نصیبتون بشه! کسی که خودش یه رقیب جدی براتون تو بازیای Versus باشه!