کارآگاه واقعی | بررسی بازی Judgment
اگر بخواهید یک بازی با محوریت داستان یک کارآگاه را به یاد آورید، اول کدام عنوان به ذهنتان خطور خواهد کرد؟ احتمالا L.A. Noire یا نسخهای از Sherlock Holmes؟ بهشخصه با شرلوک هولمزها خاطرات خوبی دارم و L.A. Noire هم یکی از بهترین بازیهاییست که تجربه کردهام. بنابراین، آشنایی من با بازیهایی که سبک و سیاق کارآگاهی دارند تقریبا مطلوب است و نظرم نسبت به آنها مثبت. با این حال، یک نسخه از Yakuza با المانهای کارآگاهی چطور بهنظر میرسد؟ اولین بازخوردتان نسبتبه چنین عنوانی چگونه خواهد بود؟ برای شخص نگارنده که هیچوقت نتوانسته آنطور که باید و شاید یاکوزاها را تجربه کند، قطعا رفتن به سراغ چنین عنوانی بهمانند یک علامت سوال بزرگ است ولی وجود همان المانهای کارآگاهی در بازی و جدا بودن خط داستانی آن از دیگر نسخههای یاکوزا، آنقدری وسوسهبرانگیز بود تا برای تجربهی Judgment یا Judge Eyes (نام نسخهی شرقی بازی) حتی لحظهای هم درنگ نکنم. تلفیق مشخصههای سنتی سری یاکوزا با المانهای کارآگاهی و خط داستانی جالب و درگیرکننده، باعث شده تا Judgment یکی از بازیهای خوب ۲۰۱۹ و یک سرگرمی فوقالعاده تابستانی از آب دربیاید.
کاموروچو هرگز نمیخوابد
درست بهمانند سری یاکوزا، Judgment هم ما را به منطقهی کاموروچو میبرد؛ جایی پرزرق و برق و ظاهرا زیبا که البته وقتی عمیقتر به آن نگاه کنیم، ظاهر دلربایش صرفا پوششی برای پنهان کردن اتفاقات هولناکی است که در آن رخ میدهد. شاید در ظاهر همهچیز در کاموروچو برای داشتن یک زندگی دلچسب و بر وفق مراد فراهم است، ولی حداقل برای شخصیت اصلی قصهی Judgment، «تاکایوکی یاگامی»، اوضاع خوب پیش نمیرود. او روزگاری یک وکیل بسیار کاربلد و درستکار بوده و از سختترین پروندهها هم پیروز خارج میشده ولی طی فعل و انفعالاتی، او مرتکب یک اشتباه میشود که از نظر خودش بخشوندنی نیست و به همین خاطر، وکالت را رها کرده و کار به عنوان یک کارآگاه خصوصی را آغاز میکند. مشکل اصلی اینجاست که دردسرهای یاگامی حتی وقتی که او تبدیل به یک کارآگاه خصوصی میشود، بیشتر از قبل نیز شده و پایش به ماجراهایی باز میشود که شاید بهتر بود هیچوقت به سراغ آنها نمیرفت. سه سال بعد از کنار گذاشتن وکالت توسط یاگامی و در کاموروچو، یک سری قتلهای زنجیرهای در حال وقوع است و رد پای درگیری میان دو گروه یاکوزا هم در این قتلها به چشم میخورد. یاگامی درگیر این پروندهها میشود و با ماجراهای عجیبی دست و پنجه نرم میکند.
با یک داستان درام – جنایی طرف هستیم که از همان آغاز، خیلی خوب مخاطب را درگیر خود میکند. اگرچه روایت بازی گاها ریتم خود را از دست میدهد و در برخی بخشهای بازی کمی عجیب عمل میکند (بازی میتوانست کمی کوتاهتر باشد و در عوض، منسجمتر داستاناش را روایت کند) ولی به هر روی، با داستان جذابی سر و کار داریم که اندک اندک، رمز و رازهای آن فاش میشود و مخاطب را بیشتر به این فکر فرو میبرد که در ادامه چه چیزی انتظارش را خواهد کشید.به نمایش درآوردن کشمکشها و بازی قدرت میان گروههای مافیایی زیرزمینی، کمکاریها و فضای نهچندان خالی از اشکال مجریان قانون و مننفعتطلبی شخصیتهای مختلف، به خوبی توانسته به بازی حال و هوایی تاریکتر از چیزی که ممکن است فکرش را بکنید القا کند.صرفا وقوع یک سری قتل زنجیرهای نیست که داستان بازی را هولناک جلوه میدهد، بلکه چیزی که بیشتر مخاطب را به فکر فرو میبرد وجود دسیسهها و توطئههای مختلف و کشمکشهاییست که موازی با وقوع قتلها رخ میدهد و به مخاطب یادآوری میکند که حتی زیر پوست منطقهی پرزرق و برقی مثل کاموروچو، چیزهای تاریکتری هم در حال وقوع است که هر کسی از آنها باخبر نمیشود.
شخصیتپردازیها هم در سطح بالایی قرار دارد. یاگامی یک یاکوزا نیست و بنابراین، هدایت شخصیتی کاملا متفاوت از «کازوما کیریو»، پروتاگونیست سری یاکوزا، برعهدهی مخاطب قرار داده شده است. با این که او ضربه بدی از وکالت و حسن نیت خود در گذشته خورده، ولی هنوز هم حس میکند که افشاسازی حقیقت وظیفهایست که برعهده دارد. با این حال، دیگر بهمانند سابق یک شخصیت تماما مثبت هم نیست و گاها برای رسیدن به اهداف خود روی به کارهای نامتعارفی میآورد. از سوی دیگر با دوست او یعنی «ماساهارو کایتو» طرف هستیم که قبلا عضوی از یاکوزا بوده ولی حالا، با یاگامی همکاری میکند. او هم شخصیت جذابی دارد و با حس شوخطبعی خود، خیلی خوب میتواند گاها حال و هوای بازی را عوض کند. دیگر شخصیتهای بازی هم وضعیت مطلوبی دارند. با شخصیتهایی کاغذی و تکبعدی طرف نیستیم و خیلی خوب، انگیزههای ناشی از خصوصیات اخلاقی شخصیتها در بازی نمایش داده میشود و به لطف داشتن چنین شخصیتهای قدرتمندی، روایت داستانی به ظرافت داستان Judgment کار سادهتری است.
کارآگاهی برای تمام فصول
با این که داستان Judgment کاملا مستقل است، ولی هنوز هم میتوان آن را از حیث گیمپلی یک نسخهی فرعی از یاکوزا دانست که شباهتهای غیرقابلانکاری به فرنچایز محبوب سگا دارد. یاگامی هم بهمانند کازوما باید با استفاده از هنرهای رزمی، به دشمنان خود غلبه کند. او شخصیتی چست و چابک دارد و به همین علت، حرکات آکروباتیک مختلفی را چاشنی کار خود میکند. استفاده از اشیای محیطی نیز یکی از راههای مناسب برای از بین بردن دشمنان است. وجود دو شیوهی مختلف مبارزه، باعث شده تا مبارزات بازی عمق خوبی داشته باشند و در کنار آن، وجود درخت مهارتها که شامل مهارتهای مختلف و کارگشایی هم میشود، موجب تشکیل یک سیستم مبارزهی منسجم، روان و رضایتبخش شده است.
از بحث مبارزه که گذر کنیم، گفتیم که یاگامی یک کارآگاه خصوصی است و در شرایطی گرفتار میشود که باید بهمانند یک کارآگاه واقعی، از هوش و تیزبینی خود استفاده کند. مثلا، او باید اسناد و شواهد مربوط به برخی صحنههای جرم را بررسی کند، با سوال و جواب کردن به اطلاعات جدیدی دست پیدا کند یا حتی در صورت نیاز، پهپاد کوچک خود را مورد استفاده قرار دهد. گیمپلی بازی از این بخش بیشترین ضربه را میخورد. در حالی که در نگاه اول همهچیز خوب است و این بخش جدید در گیمپلی به بازی تنوع خوبی هم داده، ولی اجرای یکسری از این ایدهها در بازی اصلا جالب از آب درنیامده است. مثلا، اگر L.A Noire را بازی کرده باشید، میدانید که هنگام سوال و جواب کردن، انتخاب دیالوگ میتوانست روی روند کلی آن مکالمه تاثیر مستقیم بگذارد. در Judgment ولی چنین نیست و صرفا اگر بتوانید دیالوگها یا سوالات را بر اساس آن اولویتی که بازی برای آنها در نظر گرفته به زبان بیاورید، امتیاز اضافه برای ارتقای تواناییها میگیرید. یعنی تقریبا سیستم جزای خیلی خاصی برای سوال و جوابها در نظر گرفته نشده و این کمی توی ذوق میزند. در بررسی مدارک هم معمولا خیلی راحت میتوانید به آن نکات مهم پی ببرید و در واقع، با چالش خیلی خاص و عجیبی روبرو نمیشوید. از سوی دیگر شاهد تعقیب و گریزها هستیم که تقریبا شبیه به تعقیب و گریزهای Sleeping Dogs با دوز QTE بیشتر است و این مورد هم خیلی جالب از آب در نیامده. حتی وقتی افت فریمها هم چاشنی این تعقیب و گریزها میشوند خروجی کار به سمت «غیرقابلتحمل بودن» سوق پیدا میکند. ایدههای سازندگان برای به کار بستن المانهای کارآگاهی در بازی هوشمندانه است، ولی اجرای آنها چطور؟ خام است و میتوانست بهتر صورت پذیرد. با این حال، همین المانهای کارآگاهی حتی با وجود ضعفها باعث شده تا صرفا با یک یاکوزای دیگر طرف نباشیم و Judgment بتواند هویت مستقل خودش را پیدا کند.
دیگر خصوصیتی که Judgment مستقیما از یاکوزا به ارث برده، مینیگیمهاست. مینیگیمهای مختلفی در سطح کاموروچو وجود دارد که گیمر میتواند از آنها برای ایجاد تنوع در بازی استفاده کند. از مسابقات دارت و مسابقات مربوط به پهپادها گرفته تا آرکیدهایی مجهز به بازیهای کلاسیک سگا، همگی آمادهاند تا تنوع خوبی را در بازی ایجاد کنند. از سوی دیگر شاهد وجود شخصیتهای فرعی متعددی در بازی هستیم که لزوما نقش خیلی پررنگی در داستان اصلی بازی ندارند و بیشتر برای پروندههای جانبی و مراحل فرعی با آنها سر و کار دارید. این شخصیتها هم تنوع خوبی دارند و یک کپی از یکدیگر به شمار نمیروند، ولی مراحل و پروندههای جانبی مربوط به آنها عمدتا آنقدری جذاب نیستند که در روند مراحل اصلی وقفهای بیندازید و به سراغ آنها بروید. شاید هم به این مسئله به آن خاطر است که خط اصلی داستانی Judgment آنقدری درگیرکننده است که دیگر کمتر چیزی میتواند بین شما و دنبال کردن آن، وقفه ایجاد کند. این نکته را هم در نظر بگیرید که وقتی با یک شخصیت آشنا میشوید، با انجام درخواستهای او که معمولا منجر به تشکیل یک مرحلهی فرعی میشود، میتوانید رابطهی خود با آن شخص را مستحکمتر کنید، چیزی که در شبیهسازهای اجتماعی ژاپنی مرسوم است و در Judgment هم از این ویژگی استفاده شده.
این کاموروچوی فریبنده
توسعهی Judgment هم با استفاده از همان موتور گرافیکی یاکوزاهای جدید یعنی Dragon Engine انجام شده است. از لحاظ بصری، با یک بازی استاندارد در نسل هشتم روبرو هستیم. در حقیقت بازی از منظر گرافیکی نه آنقدری خوب است که بگوییم با یکی از بهترینهای سال طرف هستیم و نه آنقدری بد که توی ذوق بزند. کاموروچو که بر اساس منطقه واقعی کابوکیچو در توکیو طراحی شده، مثل همیشه دلربا و زیباست. انواع و اقسام مغازهها و تابلوهای نئونی به خیابانهای این منطقه حال و هوای خاصی دادهاند و طراحی داخلی ساختمانها هم قابلتوجه است. نورپردازی بازی مطلوب است و همین باعث شده تا زیبایی بصری بازی دوچندان شود ولی با این حال، بازی از حیث گرافیکی خالی از اشکال هم نیست. بافتها کیفیتی کاملا متوسط دارند و انیمیشن صورت شخصیتها واقعا عجیب و غریب و ناامیدکننده است. از طرف دیگر، بازی حداقل روی پلیاستیشن ۴ معمولی مشکلاتی چون افت فریم دارد که حسابی میتواند اعصابخردکن عمل کند.
از طرف دیگر، برخلاف سری یاکوزا، برای Judgment دوبلهی کامل انگلیسی در نظر گرفته شده و از همان اول هم این دوبله در دسترس قرار دارد و همراه بازی، روی کنسول شما نصب میشود. در حالی که خیلی از بازیهای ژاپنی دوبلهی انگلیسی ضعیفی دارند و از این لحاظ عملکردشان خوب نیست، خوشبختانه Judgment دوبلهی انگلیسی دلچسب و سطح بالایی دارد و بهجرئت میتوان گفت که تجربهی بازی با زبان انگلیسی خیلی لذتبخش است. هنوز هم دوبلهی ژاپنی بازی میتواند در ایجاد یک اتمسفر بهتر برای مخاطب موثرتر عمل کند، ولی اگر به هر علتی همچون نگارنده دوبلهی انگلیسی را ترجیح میدهید، باید گفت که کار سازندگان در این زمینه بسیار خوب بوده است. البته، یک مشکل که در بازی وجود دارد لیپ سینک عجیب آن است. برخی مواقع لیپ سینک شخصیتها در هنگام استفاده از دوبلهی انگلیسی صحیح است و برخی اوقات هم نه که لحظات عجیبی را به وجود میآورد. با این حال، استفاده از دوبلهی انگلیسی در این عنوان را باید به فال نیک بگیریم و امیدوار باشیم که در بازیهای بعدی Ryu Ga Gotoku هم این ویژگی به چشم بخورد. در انتها، باید گفت که Judgment واقعا تجربهی جذابیست. علیرغم این که در گیمپلی آن ایدههایی به چشم میخورد که اجرای چندان جالبی ندارند و برخی مشکلات فنی هم آمادهاند تا گاها اعصاب مخاطب را به هم بریزند، ولی داستان پرپیچ و خم و جذاب بازی در کنار یک کاموروچوی زیبا و سیستم مبارزهی روان، معجونی را خلق کردهاند که توانایی جذب هر مخاطبی با هر سلیقهای را دارد. اگر از طرفداران یاکوزا باشید از دیدن خصوصیات سنتی آن فرنچایز در Judgment خوشحال خواهید شد و اگر هم تازهواردید، بدانید که این عنوان فرصت خوبی برای آشنایی با بازیهای Ryu Ga Gotoku است و احتمالا شما را ترغیب میکند تا خیلی زود به سراغ یاکوزا هم بروید.
داستان جذاب، روایت خوب، شخصیتهای کارشده، دوبلهی سطح بالا، امکان پرداختن به فعالیتهای متنوع، مبارزات روان،
اجرای ضعیف یک سری از ایدههای جذاب، برخی مشکلات فنی
سازنده: Ryu Ga Gotoku Studio
ناشر: SEGA
تاریخ عرضه: تابستان ۹۸
نسخهی بررسی شده: PlayStation 4
سبک: اکشن، ماجرایی