طعم خوب نوستالژی، به شکلی مدرن | بررسی بازی Crash Bandicoot 4: It’s About Time!

شایسته سالاری!
مجموعهی کرش بندیکوت در اواسط و اواخر دههی اول از هزارهی سوم وضعیت بدی داشت؛ به قدری بد که طرفداران قدیمی مجموعه دعا میکردند تا دیگر نسخهی جدیدی از مجموعهی محبوبشان ساخته نشود که بتوانند از خاطرات خوش گذشته لذت ببرند. همین!
در اواسط نسل هشتم اما خبرهای خوبی به گوش رسید، استودیویی تحت نام Toys for BOB رسید و سهگانهی اصلی مجموعه را برای کنسولهای مدرن بازسازی کرد و بعد از آن هم به سراغ سهگانه محبوب و البته فراموششدهی اینسامنیک، یعنی اسپایرو رفت و آن را هم دوباره از پایه ساخت و دل پیرمردهایی مثل نگارندهی این مطلب را حسابی شاد کرد. ولی خب زمانی که Crash Bandicoot 4 رونمایی شد هنوز هم نگرانیهای زیادی مبنی بر کافی نبودن کیفیت محصول نهایی وجود داشت. بالاخره بازیهای قبلی این تیم، بازسازیهای بازیهای محبوب قدیمی بودند و آنها هنوز چیزی از خودشان نشان نداده بودند. اما اجازه دهید مطلبی را به راحتی و در همین ابتدای متن به شما بگویم. بازی جدید مجموعهی کرش بندیکوت، به شایستگی عدد ۴ را یدک میکشد و با صدای بلند فریاد میزند که قرار نیست یک دنبالهی بیهویت و فقط برای کسب درآمد ناشر باشد. با بررسی این بازی همراه بازینما باشید.

گمشده در زمان
یقیناً کسی برای شنیدن داستانی عمیق یا تعامل با شخصیتهایی با پرداخت قدرتمند به سراغ نسخهای از کرش بندیکوت نمیرود که اگر با این پیشفرض برود قطعا به نقطهی راضیکنندهای نمیرسد.
داستان بازی بسیار ساده است. دکتر نئوکرتکس و آنتروپی که در پایان بازی سوم باز هم از کرش و خواهرش کوکو شکست خوردند، به دنبال راهی برای انتقام هستند و آکوآکو با باز کردن دریچهای بین جهانهای موازی این فرصت را برای آنان فراهم میکند. حالا کرش باید هر چهار ماسک باستانی را پیدا کند تا بتواند این شکست بین زمان و جهانهای موازی را ترمیم کند. داستان بازی همین است که خواندید. همین ماجرای ساده اما پرشده از شوخیهای جذاب و ارجاعاتی به سهگانهی اصلی که حتماً برای طرفداران قدیمی مجموعه جذاب خواهند بود.
کرش به همراه کوکو و چند رفیق قدیمی دیگر بین ابعاد و زمانهای مختلف سفر و این ماسکها را پیدا میکنند و در نهایت دشمنان بدجنس را شکست میدهند و تمام.

قصهی بازی با اینکه بسیار ساده است ولی به خوبی روایت میشود و مخاطبش را خسته نمیکند. نه بیش از حد خودش را جدی میگیرد و نه تمام و کمال قید قصه و روایت را میزند. قصه و روایت دقیقاً همانجایی ایستاده که باید باشد و تماماً در خدمت گیمپلی بازی است و این بهترین اتفاق برای دنبالهی یکی از بهترین مجموعههای پلتفرمینگ سه بعدی است.
شخصیتهایی هم که در خلال گیمپلی با آنها مواجه میشوید در جای درستی از داستان وارد میشوند و حضورشان به حدی است که نه آنها را فراموش کنید و نه بازی را از چنگ کرش دربیاورند. ستارهی بازی همچنان بندیکوت خل و چل دوستداشتنی خودمان است.
بندیکوت همیشگی
گیمپلی بازی دقیقاً همان چیزی است که باید باشد. مکانیکهای بازی با کرش/ کوکو هنوز همان است. پرش، چرخش و تکل رفتن هنوز سه رکن اصلی بازی است، ولی سازندگان به واسطهی همان چهار ماسک باستانی، چهار مکانیک جدید به بازی اضافه کردهاند که به مرور و با پیشرفت در بازی، در اختیار بازیکن قرار میگیرند. این قابلیتها شامل تغییر بعد برای اجسام، چرخش قویتر و طولانی، توقف زمان و در نهایت وارونگی جاذبه هستند که پس از به دست آودنشان، در بخشهایی مشخص از مراحل در اختیار بازیکن گذاشته میشوند. هرکدام از این ماسکها چالشهای زیادی را برای بازیکن ایجاد میکنند. از زمانبندی برای پرش بین سکوهایی که بین ابعاد جابهجا میشوند گرفته تا پرش از روی جعبههای نیترو با کمک توقف زمان!

یکی دیگر از مکانیکهای اصلی و جدید بازی دویدن روی دیوارهاست. اکنون کرش میتواند مانند خلبانهای تایتانفال روی دیوارهای مشخصی بدود و خودش را به سکوهای دورتر برساند.
هنر طراحان مراحل در جایی مشخص میشود که به زیبایی تمام این مکانیکها را با هم ترکیب میکنند و تمام تمرکز و دقت بازیکن را به چالش میکشند. اوج این هنر در مراحل جایزهای که در هر مرحله قرار دارد نهفته است. بخشهایی که نیاز به چنان دقت و سرعتی دارند که ممکن است قید آنها را بزنید و از کنارشان بگذرید.
بازی در بحث درجهی سختی هم پیرو سهگانهی اصلی است. مراحل بازی به وضوح سخت هستند. به حدی که تقریبا محال است مرحلهای را در اولین تجربهی خود، بدون شکست به پایان برسانید. کاری که البته در دفعات بعدی هم قرار نیست آسان باشد! این سختی اما به شکلی نیست که بازیکن نتواند از آن عبور کند. هر مانع، نیاز به روشی برای گذر دارد و فقط باید آن را پیدا کنید.
مراحل بازی همچنان به دو شکل ساید اسکرول و تماماً سهبعدی دنبال میشوند و مهمترین مشکل بازی همینجا خودش را نشان میدهد. در بخشهایی که دوربین پشت شخصیتها قرار میگیرد و بازیکن امکان حرکت به تمام جهات را دارد، دوربین بازی نمیتواند در زاویهای قرار بگیرد تا بازیکن دید درستی از فاصلهی خودش تا سکوی بعدی داشته باشد و همین باعث خطا در محاسبهی پرش و نهایتاً شکست میشود. این قضیه در بخشهایی که باید روی مسیرهای ریلی سر بخورید و از روی موانع متحرک بپرید بیش از پیش به چشم میآید و حسابی رو اعصابتان میرد. گاهی هم دوربین بازی از شخصیتها جا میماند که البته به قدری تعدادشان کم بود که میشود آنها را نادیده گرفت.

کرش و دوستان
همانطور که گفته شد در این بازی کرش تنها نیست و شخصیتهای دیگری هم او را همراهی میکنند. اگر کوکو را به دلیل یکی بودن روش بازی و حرکاتش با کرش فاکتور بگیریم، بازی سه شخصیت قابل بازی دیگر دارد که هرکدام روش بازی کاملا متفاوت و بالطبع مراحل متفاوتی دارند. اولین شخصیتی که با او روبهرو میشوید Tawna است که البته نسبت به گذشته تغیرات زیادی داشته. او حالا نیاز به نجات یافتن توسط کرش ندارد و حتی در بخشهایی جان کرش و کوکو را نجات میدهد. نفر دوم دشمن قدیمی و همیشگی کرش، یعنی دکتر نئو کرتکس است که در بخشهایی از بازی کنترل او را به دست میگیرید. این دانشمند دیوانه میتواند با سلاحش، دشمنان را به سکوهایی برای پرش تبدیل کند. در نهایت نفر سوم Dingodile، سوسمار خبیث قسمتهای قبل است که به دلایلی با کرش و دوستانش همراه میشود. او که به یک سلاح مکندهی بزرگ مجهز است، میتواند جعبهها را به سمت دشمنان پرتاب و کمی هم گلاید کند! مراحل مربوط به این شخصیتها با ظرافت خاصی برای خودشان طراحی و باعث ایجاد تنوع بسیار زیادی در بازی شده.
صحبت از تنوع شد. باید بگویم که بازی شدیداً متنوع است. گذشته از شخصیتهای مختلف، کرش و کوکو به اسکینهای متنوعی دسترسی دارند که ظاهرشان را تغییر میدهند و بازی را به لحاظ بصری متنوع میکنند. مورد دیگر در مراحل است که هم به لحاظ ظاهری و هم به لحاظ شکل موانع موجود در آنها شدیداً متونع هستند. در کنار همهی این موارد، تعدادی هم نوار VHS در بازی وجود دارد که حاوی مراحل فلشبک هستند و به وقایع قبل از اولین بازی مجموعه میپردازند. مراحلی به دست آوردنشان بسیار سخت است و رد کردنشان سختتر! در کنار تمام این مراحل جانبی، خود مراحل اصلی هم قابلیت تکرار بسیار بالایی دارند. از آنجایی که تکمیل همهجانبهی همهی مراحل در تلاش اول تقریباً غیرممکن است، همیشه دلیلی برای تکرار مراحل اصلی خواهید داشت. دلایلی مثل گرفتن تمام جعبهها یا اتمام آن مرحله با کمتر از ۳ شکست. همچنین بعد از اتمام هر مرحله، حالت Time Trial آن باز میشود که در آن باید همان مراحل را در زمانی مشخص و صدالبته که کوتاه تمام کنید. از جایی به بعد هم حالتی معکوس از مراحل اصلی باز میشود که به کل متفاوت از چیزی است که قبلاً دیدهاید و چالش جدیدی برای بازیکن محسوب میشود.

در بازی بخش چند نفره به شکل آفلاین هم وجود دارد تا بازی بتواند با خیال راحت برچسب قیمت ۶۰دلاری خود را توجیه کند. در این بخش میتوانید با دوستان خود به رقابت در دو بخش بپردازید. یکی شکستن بیشترین جعبه در کمترین زمان و دیگری رسیدن به خط پایان در کمترین زمان. بازی به قدری محتوا برای ارائه دارد که میتوانید تا مدتها بازی را روی کنسول خود نگه دارید و از تجربهی چندبارهی مراحل چالشبرانگیزش به روشهای مختلف، نهایت لذت را ببرید.
پلتفرمر نسل هشتمی
گرافیک بازی در سطح بسیار خوبی قرار دارد. بازی از جنبهی هنری در شرایط بسیار خوبی قرار دارد و مدل شخصیتها و دشمنان، رنگبندی محیطها و… همگی عالی هستند و حسابی چشمانتان را نوازش میکنند. در بعد فنی هم بازی در شرایط بسیار خوبی قرار دارد ولی بینقص نیست. به طور کلی بازی به شکل ۳۰ فریم بر ثانیه اجرا میشود ولی در صحنههای شلوغ، این عدد شروع به نوسان میکند. گاهی به عدد ۵۰ میرسد و گاهی تا همان ۳۰ پایین میآیدو البته قرار نیست این موضوع به تجربهی شما از بازی لطمه بزند ولی از طرفی قرار هم نیست این نواسانات از چشمتان دور بماند.
صداگذاری و موسیقی بازی هم جای بحثی ندارد. صداگذاری شخصیتهای متکلم به خوبی انجام شده و صداپیشههای قدیمی باز هم به زیبایی به شخصیتهای قدیمی جان بخشیدهاند. این قضیه برای ماسکهای جدید هم صدق میکند و هرکدام از آنها متناسب با شخصیتشان، لحن و صدای خاص خود را دارند.

موسیقی بازی با حفظ تم سهگانهی اصلی موفق به خلق قطعات جدیدی شده که همگی در عین تازگی، شدیداً با حال و هوای مجموعه سازگار هستند. یکی از نقاط جذاب موسیقی بازی، سازگاری عالی آن با ماسکهای جدید است. به این شکل که هنگام استفاده از هر ماسک، موسیقی در حال پخش هم متانسب با کارکرد آن ماسک تغییر میکند. همین نکتهی کوچک تاثیر بسیار زیادی روی تجربهی شما از مراحل دارد.
دو دهه صبری که ارزشش را داشت
دو سال قبل، سونیک مانیا که توسط طرفداران سونیک ساخته شده بود، بسیار مورد توجه قرار گرفت. همین امسال هم چهارمین قسمت از بازیهای Street of Rage که بازهم توسط طرفداران مجموعه ساخته شده بود بسیار خوش درخشید و حالا هم میتوانیم همین عبارات را برای چهارمین بازی کرش بندیکوت استفاده کنیم. اثری که مخلوق افرادی است که با تمام وجود عاشق سهگانهی ناتیداگ در آخرین سالهای هزارهی دوم هستند و بدون هیچ ترسی، همان عشق را به ذره ذرهی بازی خود تزریق کردهاند. اگر به شخصیت کرش یا به طور کلی، ژانر پلتفرمر سهبعدی علاقه دارید، با خیال راحت به سراغ این بازی بروید.
پلتفرم: PlayStation 4, PlayStation 5, XBOX One, XBOX Series X|S
سازنده: Toys for Bob
ناشر: Activision
تاریخ عرضه: ۲۶ شهریور ۱۳۹۹
نسخهی بررسی شده: PlayStation 4
سبک: پلتفرمر سه بعدی