اخبار بازی

رستگاری در واپسین غروب‌های غرب وحشی | بررسی بازی Red Dead Redemption 2

Red Dead Redemption 2 روایتی است تاثیرگذار از آمریکای رو به قانون‌مند شدن، که با تنگ کردن عرصه بر متواریان قانون، آن‌ها را با بن‌بست روبه‌رو کرده و دیگر نمی‌تواند پذیرای غرب‌ وحشی‌شان باشد. این درام جنایی در بستر جهانِ‌باز پهناوری روایت می‌شود، که زندگی در هر گوشه از اکوسیستم آن به واقعی‌‌ترین شکل خود جریان دارد و لحظاتش همواره آبستن حوادث غیرمنتظره‌‌ای است که بسته به تصمیمات آرتور مورگان(شخصیت اول بازی)، می‌تواند روند متفاوتی را در پیش‌ بگیرد. RDR 2 تعریف جدیدی از استانداردهای کیفی یک بازی جهان‌باز مدرن ارائه کرده است، که آغازگر دوره‌ای جدید در روند توسعه و ساخت بازی‌های این سبک خواهد بود.

دودکش بلند کارخانه‌ها، آمریکای رو به صنعتی و قانون‌مند شدن را نشان می‌دهد، که دیگر نمی‌تواند پذیرای غرب وحشی باشد

ایستاده در برابر تغییر، محکوم به شکست

روایت داستانی بازی از سال ۱۸۹۹ و در نقش آرتور مورگان آغاز می‌شود، جایی که داچ فن در لیند و باندش پس از یک سرقت نافرجام در بلک‌واتر، حالا به کوهستان متواری شده‌اند. کوهستانی برفی که سرمای طاقت‌فرسای زمستانی‌اش نه تنها آن‌ها را در معرض قحطی و گرسنگی قرار داده، بلکه منجر به تنش و درگیری لفظی شدید بین اعضای باند نیز شده است. آن‌ها برای بقا چاره‌ای جز ادامه دادن و جنگیدن با شرایطی که در آن اسیر شده‌اند، ندارند و از این حیث سکانس‌های آغازین و شروع بازی، مطمئناً جزو یکی از تاثیرگذارترین شروع‌هایی است که تا به حال در بین بازی‌های ویدیویی، در سبک‌های مختلف دیده‌ایم؛ زیرا به تصویر کشیدن استیصال و درماندگی تبهکارانی‌ که همواره شاهد تاخت و تاز و قدرت‌نمایی آن‌ها در عرصه‌های مختلف بودیم، روی دیگری از زندگی این افراد است که تا به حال کمتر به آن‌ پرداخته شده.

ساعت‌های اولیه‌ی بازی روندی نسبتاً خطی را دنبال می‌کند و آزادی عمل چندان زیادی را در اختیار شما قرار نمی‌دهد، تا بتوانید بالاخره از معرض بحرانی که گریبان‌گیرتان شده فرار کنید و به یک ثبات نسبی برسید. زیرا زندگی در نقش یک تبهکار که همواره در حال گریز از دست قانون است، ثبات چندان زیادی نمی‌تواند داشته باشد.

در همین راستا و پس از استقرار در اولین کمپ، داچ و اعضای باندش بار دیگر فعالیت‌های غیرقانونی خود را از سر می‌گیرند، زیرا آن‌ها حالا بیشتر از هر زمان دیگری به پول نیاز دارند و برای به دست آوردن آن نیز راهی جز سرقت ندارند. سرقت‌هایی که با هدف قرار دادن یک قطار، که متعلق به یکی از تاجرهای نفتی بزرگ آمریکا است آغاز می‌شود و همین سرقت نیز منجر به بیشتر شدن مشکلات آن‌ها می‌شود. داستان بازی پیش درآمدی است بر وقایع شماره اول که شما را با چهره‌های آشنای بسیاری روبه‌رو خواهد کرد که دانستن پیشینه‌ی آن‌ها هر چند برای فهم کامل داستان ضروری نیست، اما خالی از لطف هم نخواهد بود.

این موضوع شکل‌دهنده‌ی بدنه‌ی‌ اصلی داستان پرپیچ و خم بازی تا انتهای آن است. داستانی که طی آن دست به هر کاری می‌زنید تا به پول برسید و در همین راستا نیز همواره مجبور به فرار و پنهان کردن هویت خود هستید. داستانی که پیش در‌آمدی است بر اتفاقات شماره‌ی اول بازی و همین موضوع نیز باعث می‌شود تا گذشته‌ی بسیاری از کاراکترهایی که پیش‌تر با آن‌ها آشنا شده بودید را ببینید، کاراکترهایی همچون جان مارستن، آنکل، ابیگل، خاویر، بیل ویلیامسون و حتی ادگار راس منفور!

اضافه شدن المان‌های نقش‌آفرینی و رئالیسم به بازی، سبب شده تا هرزگاهی نیاز به کمپ کردن، خوردن غذا و استراحت برای بازیابی سلامت خود نیاز داشته باشید

پیش‌برد بازی و فهم کامل داستان آن به هیچ وجه نیازی به دانستن وقایع شماره‌ی قبل ندارد، اما مطمئناً دانستن آن می‌تواند شما را کمی بیشتر به فکر فرو ببرد؛ زیرا در گذشته و در موقعیت‌هایی هم‌چون کشتن یا زنده نگه داشتن خاویر، تصمیماتی گرفته‌اید که حالا و پس از آشنا شدن با پیشینه این افراد شاید از آن پشیمان شوید و یا روایاتی را از جان مارستن شنیده باشید که حالا متوجه دروغ بودن آن‌ها خواهید شد. این روند در این شماره نیز وجود دارد و بارها شما را در معرض موقعیت‌های تصمیم‌گیری قرار می‌دهد. تصمیم‌گیری‌هایی که با شکل دادن شخصیت کلی آرتور بر ادامه‌ی روند داستان تاثیرگذار خواهد بود.

هر یک از کاراکترهای بازی از پیشینه و شخصیت‌پردازی قدرتمند و بسیار کاملی برخوردار هستند که وقتی در روایت داستانی بازی قرار می‌گیرد منجر به شکل‌گیری یکی از قوی‌ترین داستان‌های روایت شده توسط راکستار تا به امروز می‌شود. شخصیت‌هایی که هر کدام ساعت‌ها حرف برای گفتن دارند و با دیالوگ‌های خود جزئیات بسیار زیادی را به داستان بازی اضافه می‌کنند. مکالماتی که شنیدن آن‌ها قبل، بعد یا حین مأموریت‌ها خالی از لطف نیست. شاید بتوان گفت که یکی از لذت‌بخش‌ترین بازه‌های زمانی بازی، هنگامی است که پس از ماموریت‌ها وارد کمپ می‌شوید و اعضای آن را می‌بینید که هر یک در گوشه‌ای مشغول صحبت و تحلیل وقایعی هستند که باند درگیر آن است. پچیدگی‌های داستان و شخصیت‌پردازی‌های عمیق آن سبب شده تا این بازی یکی از قوی‌ترین روایات داستانی از غرب وحشی باشد.

در رأس این کاراکترها باید به داچ اشاره کرد، رهبری کاریزماتیک و آرمان‌گرا که در اوج بحران نیز افراد باند را متحد و یک‌پارچه نگه داشته است. اما این به معنای وجود مخالفت اعضای گروه نسبت به تصمیمات او نیست، زیرا کاراکترهای بازی کاراکترهای بسیار متفاوتی نسبت به یکدیگر هستند. برخی مثل آرتور تبهکارانی هستند که دزدی را شیوه زندگی خود می‌دانند اما در عین حال سعی می‌کنند انسان خوبی باشند، برخی دیگر مثل مایکا انسان‌هایی بی‌رحم و مشکل‌ساز هستند و برخی دیگر مثل مارستن نیز یاغی‌هایی هستند که بعضاً با داچ مخالفت می‌کنند. وجه مشترک همه این افراد اما احترامی است که برای داچ و گروه قائل هستند. خط داستانی ۶۵ ساعته و پر از غافلگیری بازی، برخلاف شماره‌ی قبل، تاکید خاصی بر ماموریت‌های تیمی و گروهی دارد.

یکی از تفاوت‌های این شماره با شماره قبلی نیز دنباله‌رو موضوعی است که به آن اشاره شد. شماره اول بازی شما را در نقش جان مارستن به عنوان شخصی که برای بقا می جنگد نشان می‌داد، اینجا اما شما در نقش یکی از اعضای یک باند نسبتاً بزرگ هستید و از ابتدا تا انتهای بازی نیز در ماموریت‌های تیمی و گروهی شرکت می‌کنید و بنابراین تمام توجه متوجه یک شخص نخواهد بود.

به اتمام رساندن بخش داستانی بازی چیزی در حدود ۶۵ ساعت زمان نیاز دارد و طی این مدت شما را در موقعیت‌های مختلفی قرار خواهد داد. موقعیت‌هایی که بارها شما را شوکه و امنیت‌تان را خدشه دار خواهد کرد؛ زیرا این داستان شکل‌گیری شخصیت قهرمان‌ها نیست، بلکه روایتی کاملاً واقعی از پایان دوره‌ی تبهکاران در تاریخ آمریکاست. آمریکایی که در تلاش برای قانونی شدن است و خلافکارانی که محکوم به تسلیم شدن یا شکست خوردن‌ هستند.

اضافه شدن المان‌های نقش‌آفرینی و رئالیسم به بازی، سبب شده تا هرزگاهی نیاز به کمپ کردن، خوردن غذا و استراحت برای بازیابی سلامت خود نیاز داشته باشید

زندگی؛ دنباله‌ی اتفاقات غیرمنتظره

راکستار ‎ شرکتی است که خود در سال ۲۰۰۱ با انتشار سومین شماره از سری بازی‌های GTA زمینه‌ساز شکل‌گیری رسمی بازی‌های جهان‌باز (Open World) در صنعت بازی‌های ویدئویی شد و طبیعی است که آن‌ها بیشتر از هر شرکت دیگری برای ارتقای استانداردهای این سبک بازی‌ها تلاش کنند. تلاشی که در روند پیشرفت و بهبود بازی‌های این شرکت طی دو دهه‌ی اخیر به خوبی دیده می‌شود. اما جایگاه Red Dead Redemption 2 در این بین کجاست؟

اگر بخواهیم فقط در یک جمله به این سؤال پاسخ دهیم، به راحتی می‌توان گفت RDR 2 آغازگر دوره‌ی‌ جدیدی در عرصه‌ی ساخت و انتشار بازی‌های جهان‌باز است. اصولا در زمینه‌ی خلق چنین بازی‌هایی، صرفا ساخت یک جهان بزرگ اهمیت خاصی ندارد و چه بسا چنین بازی‌هایی تا به حال ساخته شده‌اند و موفقیت چندان زیادی به دست نیاورده‌اند. در واقع هدفی که یک بازی جهان‌باز دنبال می‌کند، قرار دادن شما در بستری است که زندگی در آن جریان عادی و روزمره خود را داشته باشد. بستری که بدون وجود شما نیز بتواند به حیات و جریان خود ادامه دهد و خب RDR 2 در این زمینه فوق العاده عملکرد کرده است. عملکردی که در ادامه بیشتر به جزئیات آن اشاره خواهیم کرد.

این بزرگ‌ترین، متنوع‌ترین، پویاترین و البته مهم‌تر از همه زنده‌ترین جهانی است که راکستار تا به امروز خلق کرده؛ زیرا این جهانی است که می‌توانید جریان زندگی را در تک‌تک نقاط آن حس کنید. به طور کلی جهان بازی از ۵ ناحیه‌ی مختلف تشکیل شده؛ نیوهانوفر، آمبارینو و لیموین که ایالت‌های جدید بازی هستند. و در سوی دیگر نیوآستین و وست الیزابت که پیش‌تر در شماره قبلی بازی نیز آن‌ها را دیده بودیم. تنوع جهان بازی به اندازه‌ای زیاد است که ساعت‌ها سفر از گوشه‌ای به گوشه دیگر آن نه تنها شما را خسته نخواهد کرد، بلکه هر بار در بستری جدیدی قرار خواهد داد.

جهان بازی به اندازه‌ای بزرگ است که می‌توانید ساعت‌‌ها با اسب از گوشه‌ای به گوشه دیگر آن حرکت کنید و هر چند دقیقه با نوع جدیدی از محیط و نوع پوشش آن روبه‌رو شوید. از بیابان‌های خشک و خالی از سکنه گرفته تا کوهستان‌های برفی که خرس‌های گریزلی در آن زندگی می‌کنند، از مرداب‌های جنگلی که زیست‌گاه حیواناتی هم‌چون تمساح است تا دریاچه‌های بزرگ و پر از ماهی، از روستاهای بین شهری با خانه‌های چوبی و یک طبقه تا قصرهای مجلل و مدرن سن‌دنیس با اشیای گران قیمت، از قطارهای درون و بین شهری گرفته تا درشکه وکالکسه‌ها، از مزارع کشاورزی روستایی گرفته تا شهرهای بزرگ صنعتی با کارخانه‌ها و دودکش‌های بلند آن‌ها که اولین قدم‌های آمریکا در مسیر صنعتی شدن هستند! و البته مناطق متروکه‌ای که پس از چهار دهه اثر جنگ‌های داخلی آمریکا در آن‌ها هنوز به خوبی دیده می‌شود.

اما این همه‌ی ماجرا نیست. تمام این مناطق بدون وجود کاراکترهایی که محیط بازی را احاطه کرده‌اند، کاملا بی‌معنی می‌شود. و خب ارزش جهان خلق شده‌ی راکستار نیز در همین موضوع است. همان‌طور که محیط از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر تغییر می‌کند، مردم و ساکنین هر منطقه نیز از جنبه‌های مختلف دست‌خوش تفاوت‌های چشم‌گیر می‌شوند. در حالی که مردم دهکده‌ی روستایی ولنتاین لباس‌های محلی و نه چندان گران قیمت به تن دارند، در سوی دیگر در بلک‌واتر و یا سن‌دنیس با مردمی روبه‌رو می‌شویم که مصداق بارزی از مدرنیته هستند، مردمی که لباس‌های رسمی به تن دارند و به نظر می‌رسد به جای مسائلی هم‌چون کشاورزی و پرورش دام و طیور، درگیر دغدغه‌های زندگی شهر هم‌چون مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند.دنیای بازی تضادهای فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ی آمریکا در پایان دوره خلاف‌کاری و شروع صنعتی‌ شدن را به بهترین شکل به نمایش می‌گذارد.

شلوغ‌ترین شهرهای صنعتی و مدرن بازی نیز در شب خالی از سکنه می‌شوند، شهرهایی که در طول روز مردم مشغول زندگی روزمره خود در آن هستند

اگر چند ساعتی را در دهکده‌های کوچکی مثل ولنتاین یا رودِس به گشت و گذار بپردازید، خیلی بعید است مردمی غیر از بومیان آن‌ها ببینید؛ اما به محض ورود به سن‌دنیس با مردمی از فرهنگ‌های مختلف روبه‌رو خواهید شد. مردمی که از نقاط مختلف جهان از جمله ایتالیا و آلمان پا به خاک آمریکا گذاشتند تا زندگی جدیدی را شروع کنند. جریان زندگی اما در تمام این شهرها به واقعی‌ترین شکل خود ادامه دارد. صبح‌ها و پس از طلوع آفتاب مردم به سراغ مشاغل خود می‌روند تا بتوانند کسب درآمد کنند و شب‌ها شهرها خالی از سکنه می‌شود و تنها نور چراغ‌ها به چشم می‌خورد. چراغ‌هایی که خود در مناطق صنعتی‌تر از برق استفاده می‌کنند و در شهرهای کوچک‌تر نفتی و یا سوختی هستند.

راکستار اما صرفا به شبیه‌سازی محیط‌های متنوع و انسان‌هایی با آداب و فرهنگ متفاوت بسنده نکرده و هر گوشه‌ای از این جهان پهناور پر است از گونه‌های جانوری مختلف، گونه‌هایی که بیش از ۲۰۰ نوع هستند و به تناسب اقلیم آب و هوایی هر منطقه در آن توزیع شده‌اند؛ زیرا هر منطقه اقلیم و آب و هوای خاص خود را دارد که به محض ورود به آن می‌توانید اطلاعاتی از قبیل درجه حرارت آن را روی تصویر مشاهده کنید. دستاورد اصلی راکستار در این زمینه خلق آب و هوایی کاملاً پویا و غیرقابل پیش‌بینی است. بیابان‌های سوزان و کاملاً آفتابی در شب می‌توانند پذیرای رعد و برق‌هایی با صدای سهمگین باشند و جنگل‌های سرسبز و چشم‌نواز چنان مه‌زده می‌شوند که نتوانید حتی چند متر جلوتر خود را نیز ببینید. موتور گرافیکی خارق‌العاده بازی نیز توانسته به خوبی از پس خلق جهانی به این بزرگی برآید و به هر سو که بنگرید، نشانی جز زیبایی محض نخواهید دید. آرتور مورگان، به عنوان یکی از هزاران نفری که در دنیای بازی حضور دارد، می‌تواند با تمام اشیا و اشخاص محیط تعامل داشته باشد.

شما می‌توانید نسبت به تک تک فضاسازی‌هایی که سعی کردیم آن‌ها را برای‌تان مجسم کنیم، عکس‌العمل داشته باشید. زیرا شما در میانه‌ یک زندگی واقعی قرار گرفتید، زندگی واقعی یک خلافکار در آمریکای اواخر قرن بیستم میلادی. بنابراین می‌توانید نسبت به تمام افرادی که می‌بینید واکنش‌های مختلفی داشته باشید. شما می‌توانید با مردم شهر صحبت کنید، به گداهایی که در گوشه و کنار آن هستند کمک کنید، به تماشای اجرای خیابانی گروه‌های موسیقی بنشینید یا از سوی دیگر ممکن است در میانه یک بیابان یا جاده کوهستانی مورد هجوم راهزن‌ها قرار بگیرید و به قولی دزد به دزد بزند!

بی‌شمار کاراکتر غیرقابل کنترل در دنیای بازی وجود دارد که شما می‌توانید عکس‌العملی متفاوتی نسبت به آن‌ها داشته باشید. ممکن است آن‌ها از شما کمک بخواهند یا حتی ممکن است نسبت به نزدیک شدن شما حس خوبی نداشته باشند و آن را نوعی مزاحمت بدانند. این کاراکترها رفتار و حرف‌های شما را به خاطر خواهند سپرد و جهان بازی دنباله‌ای از تصمیمات شما در گذشته خواهد بود. خانواده‌ای که یکی از اعضای آن را کشتید برای گرفتن انتقام به سراغ‌تان خواهند آمدند، مردمی که به آن‌ها کمک کردید به نیکی از شما یاد خواهند کرد و البته در کنار تمام این موارد باید بدانید که جهان بازی در طول زمان تغییر می‌کند و خانه‌هایی که در حال ساخت هستند تکمیل می‌شوند، مزارع در طول فصل‌ها تغییر شکل می‌دهند و همه‌ی این‌ها باعث می‌شود زندگی را به خوبی حس کنید، زندگی در نقش یک خلافکار، در جهانی ساختگی اما برگرفته از واقعیت!

دنیای بازی از نظر بصری به هنرمندانه و حرفه‌ای‌ترین شکل خود ساخته و خلق شده است. مخلوقی که به لطف پیشرفت‌ تکنولوژی و موتورهای راکستار قطعاً ممکن نبود. هر چند در نسخه‌ای که برای مدل‌های پایه‌ی اکس‌باکس‌وان و پلی‌استیشن ۴ عرضه شده هم شما می‌توانید از دیدن زیبایی محیط لذت ببرید، اما اگر دسترسی به نسخه اکس‌باکس وان ‌اکس و پلی‌استیشن ۴ داشته باشید مطمئناً شگفت‌زده خواهید شد، به گونه‌ای که گویی تیمی مجزا و مستقل مسئولیت ساخت و خلق آن را به عهده داشته است.

قابلیت Dead Eye در موقعیت‌های حساس بازی به کمک شما می‌آید تا بتوانید در حالت آهسته راحت‌تر دشمنان را از پیش‌رو بردارید

خوب، بد یا زشت؟

بهتر است تا کمی بیشتر در مورد تجربه‌ی قرار گرفتن در نقش آرتور مورگان صحبت کنیم. شخصیتی که به نظر می‌رسد مقدار قابل توجهی‌ المان‌ نقش‌آفرینی نیز به ماجراجویی‌های او تزریق شده، اما این چه به معنی است؟ اندکی پس از شروع بازی و پشت‌سر گذاشتن مراحل اولیه، متوجه خواهید شد که بسیار از توانایی‌های فردی آرتور به مرور و در طی یک روند مشخص نمود پیدا خواهند کرد. از جمله این موارد‌ می‌توان به استقامت و میزان سلامتی او اشاره کرد، که با انجام فعالیت‌هایی هم‌چون دویدن پرورش یافته و رشد می‌کند.

ناما این تمام ماجرا نیست، آرتور برای زنده ماندن همانند هر انسان دیگری نیاز به خورد و خوراک دارد، خوراک‌ای که مایحتاج اولیه آن می‌تواند از طریق شکار تهیه شده و سپس از طریق پختن آماده شود. اما در همین امر نیز باید تعادل را رعایت کنید، زیرا آرتور در اثر ازیاد و خوردن بی‌رویه می‌تواند اضافه وزن پیدا و خب شاید برای‌تان جالب باشد که بدانید بعد از GTA: San Andreas هیچ‌گاه شاهد چنین ویژگی‌ای در بازی‌های راکستار تا به امروز نبودیم. میزان توجه راکستار به جزییات شخصیت آرتور ستودنی بوده؛ و در همین راستا و به مرور زمان شاهد رشد مو سر و ریش‌های او خواهید بود، موضوعی که ضرورت مراجعه به آرایش‌گر و اصلاح را ایجاد می‌کند.

البته هر چند این ویژگی‌ها منجر به واقعی‌تر شدن بازی شده، اما در تجربه‌ای که ما داشتیم، این موارد خیلی هم روی گیم‌پلی بازی تاثیرگذار نبودند و بنابراین اگر توجه جدی‌ای به آن‌ها نداشته باشید نیز احتمالاً اتفاق عجیبی در بازی رخ و تجربه شما رخ نخواهد داد.

اما المان‌های نقش‌آفرینی بازی به همین موارد خلاصه نمی‌شود؛ آرتور یک خلاف‌کار است و در راستای اهداف گروه و اثبات وفاداری‌اش به داچ در هر جرم و جنایتی شرکت می‌کند، اما خارج از آن و در بعدی فردی خود می‌تواند یک انسان خوب یا بد باشد، انسانی که شما تصمیم‌گیرنده شخصیت آن خواهید بود و این کار از طریق کمک یا ظلم به مردم انجام می‌شود. بارها و بارها با مردمی روبرو خواهید شد که به کمک شما نیاز دارند و اگر به آن‌ها کمک کنید میزان افتخار(Honor) آرتور را زیاد می‌کنید و یا اگر بی دلیل دست به کشت و کشتار یا دزدی از مردم عادی بزنید این افتخار کم می‌شود. شاید بپرسید افتخار و تأثیر آن در روند بازی چیست؟ این موضوع به طور مستقیم روی احترامی که مردم برای شما قائل هستند یا تخفیفی که در هنگام خرید از فروشگاه‌های بازی دریافت می‌کنید تاثیرگذار است.آرتور عضوی از یک باند خلاف‌کاری است، اما خارج از آن و در تعامل با مردم عادی، خود‌ می‌تواند تصمیم بگیرد یک انسان خوب، بد و یا زشت باشد!

دهکده‌های روستایی کوچک و خانه‌های چوبی‌شان روی دیگری از تفاوت فرهنگی در نقاط مختلف آمریکا است

پیش‌تر هم به این موضوع اشاره شد که آرتور، دست راست داچ در گروه است و خب این وظایف او را نسبت به دیگر اعضای گروه بیشتر می‌کند. در همین راستا، کلیه وظایف مدیریت مالی کمپ داچ و ارتقا بخش‌های مختلف آن(نظیر تهیه داروهای پزشکی و یا مهمات اسلحه) به عهده شما است! ولی شاید بپرسید پول مورد نیاز از کجا تأمین خواهد داشت؟ بخش قابل توجهی از این پول از طریق انجام ماموریت‌های اصلی و فرعی بازی به دست می‌آید و مقدار دیگری از آن نیز می‌تواند با دزدی و یا فروش آیتم‌هایی که جمع‌آوری می‌کنید به دست بیایید و از این مقدار می‌تواند هر میزان که دوست دارید خرج ارتقای کمپ داچ کنید.

ماموریت‌های بازی از جنس‌های مختلفی خواهند بودند؛ دزدی از بانک، سرقت قطار، انتقام، قتل مخفیانه و انواع بسیار زیاد دیگری که شاید اشاره به همه آنها از حوصله این مطلب خارج باشد. هرکدام از این ماموریت‌ها نیز تعدادی هدف را دنبال می‌کنند که در صورت انجام یا انجام ندادن آن‌ها می‌توانید مدال طلا، نقره و برنز برای اتمام آن مأموریت بگیرید. اما نکته حائز اهمیت نحوه چیدمان این مأموریت‌ها در داستان بازی است، که هیچ گاه شما را خسته نکرده و تداعی کننده حس تکراری بودن نمی‌شود. و البته از نظر هنری نیز، تیم صدابرداری(اعم از صداپیشگی و موسیقی) بازی عملکرد بسیار فوق العاده ای در ساخت موسیقی پس‌زمینه بازی داشته و توانسته به تناسب موقعیت؛ که ممکن است اکشن یا مخفی کاری بوده و یا تداعی کننده حس ترس و اضطراب باشد، موسیقی‌های مختلفی را خلق کند تا با فضاسازی صحیح، حس مخاطب خود را تقویت کند. در کنار ماموریت‌های اصلی نیز، سیل قابل توجهی از ماموریت‌های جانبی وجود دارد که هر چند انواع آن‌ها نیز گسترده است، اما ممکن است خیلی متنوع و متفاوت نباشند. اسب، همراه همیشگی شما در طول بازی است. بنابراین باید رفتار دوستانه‌ای با او داشته باشید و با تغذیه مناسب منجر به افزایش میزان وفاداری او شوید.

بخش قابل توجهی از زمانی که در بازی صرف می‌کنید، همراه با اسب است، و خب طبیعی است که این حیوان نقش مهمی در گیم‌پلی بازی داشته باشد، از همین رو شما می‌توانید اسب‌های مختلفی خریداری کنید. اسب‌هایی که هر یک ویژگی‌های خاص خود را دارند. و پس از انتخاب اسم برای آن‌ها، باید با تغذیه مناسب و توجه، میزان وفاداری‌شان را افزایش دهید و زمینه‌ساز پرورش و ارتقا ویژگی‌های‌شان شوید. و شاید جالب باشد که بدانید تک تک اسب‌ها و البته دیگر حیوانات بازی شناسنامه خاص خود را دارند و با نهایت جزییات طراحی و شبیه‌سازی شده‌اند.

بدیهی است که آرتور می‌تواند سلاح‌های مختلفی داشته باشد، سلاح‌هایی که همراه با اسب خود آن‌ها را حمل کرده و در هنگام پیاده شدن می‌تواند تعدادی از آن‌ها را انتخاب کند. این سلاح‌ها به مرور و در اثر استفاده کثیف و مستهلک خواهند شد و عملکردشان با مشکل روبرو خواهد شد، بنابراین لازم است با تهیه آیتم‌های مناسب آن‌ها را تمیز کرده تا بتوانید عملکرد بهتری در نبردهای بازی داشته باشید. نبردهایی که نسبته به گذشته کمتر اتوماتیک هستند و باید با دقت بیشتری در آن‌ها نشانه گیری کنید تا تیرتان به هدف بخورد.

یکی از ویژگی‌های اصلی و همیشگی این سری، قابلیت Dead Eye بوده که به بازیکن اجازه می‌دهد در حالت آهسته بتواند نقاط مختلفی را انتخاب کرده و به سمت آن‌ها شلیک کند. این ویژگی در این شماره نیز وجود داشته و برای استفاده از آن ابتدا لازم است از موارد خوراکی خاصی استفاده کنید یا با هدشات کردن دشمنان سبب پرشدن بار مربوط به آن شوید. دوربین کشتن دشمنان (KillCam) نیز یکی دیگر از زیبایی‌های بازی است که Killهای خاص شما(نظیر هدشات) را از زاویه‌ای خاص و در حالت آهسته به نمایش در می‌آورد.

یکی از ویژگی‌های جالب بازی امکان کمپ کردن است، که در بین سفرهای طولانی از نقطه‌ای به نقطه دیگر نقشه منجر به رفع خستگی آرتور و اسب او می‌شود. در حین کمپ نیز می‌توانید آیتم‌های مختلفی که جمع‌آوری کردید را ترکیب کرده و از آن‌ها در زمینه‌های مختلف استفاده کنید. و به طور کلی سیستم Crafting بازی امکانات مختلفی را در اختیار شما قرار می‌دهد.مینی‌گیم‌ها همیشه نقش مهمی در بازی‌های راکستار داشته‌اند و این‌بار با اضافه شدن تفریحاتی هم‌چون تماشای تئاتر به سطح جدیدی از خود رسیده‌اند.

سن‌دنیس شهری مدرن و رو به پیش‌رفت است که قطارهای شهری و ساختمان‌های مجللش مصداقی از این وضعیت هستند

راکستار همواره مینی‌گیم‌های کوچکی را در بازی‌های جهان‌باز خود قرار داده تا بتواند خارج از زمان انجام ماموریت‌های اصلی نیز مخاطبین خود را سرگرم کند. این بازی نیز این قائده مستثنی نبوده و همانند گذشته به شما این امکان را می‌دهد تا بتوانید به شکار یا ماهی‌گیری رفته یا سرمیز بازی‌های رومیزی حضور پیدا کنید. اما اینبار راکستار اندکی پا را فراتر گذاشته و مینی‌گیم‌های جدیدی به بازی خود اضافه کرده؛ مینی‌گیم‌هایی که به شما اجازه می‌دهد در سالن تئاتر حاضر شوید و یا همراه دیگر اعضای گروه شب‌ها دور آتش جمع شده و آواز بخوانید. تمام بازی از آغاز تا پایان را می‌توانید علاوه بر حالت سوم‌شخص، در نمای او‌ل‌شخص نیز تجربه کنید.

تیم تصویربرداری بازی عملکرد ستودنی و قابل تحسینی داشته‌اند و در همین راستا شما می‌توانید تمام بازی را از ابتدا تا انتها، علاوه بر نمای سوم شخص، در حالت اول شخص نیز تجربه کنید. از سوی دیگر و در هنگام جابجایی در مسافت‌های طولانی همراه با اسب، می‌توانید دوربین بازی را به نمای سینمایی تغییر دهید و از دیدن جهان و محیط خارق‌العاده‌ای که سازندگان بازی برای شما خلق کرده‌اند لذت ببرید.

یکی از تفاوت‌ها، یا بهتر بگوییم پیشرفت‌های قابل توجه بازی نسبت به شماره قبل، ویژگی‌های فیزیکی آن است. ویژگی‌هایی که کلیه برخوردها یا اثر محیط روی کاراکترها را در برمی‌گیرد. بنابراین هنگامی که در پشت سطوح چوبی پناه می‌گیرد باید نسبت به این موضوع آگاه باشید که برخورد گلوله می‌تواند منجر به از بین رفتن پناه‌گاه شما شود، یا وقتی که با اسب مستقیماً به سمت یک درخت حرکت می‌کنید باید منتظر برخورد شدید و پرت شدن خود و اسب‌تان روی زمین و از دست رفتن‌ سلامتی‌تان باشید. البته این ویژگی همراه با باگ‌هایی نیز بوده که بعضاً در گوشه و کنار بازی دیده می‌شود و ممکن است باعث گیر کردن شما در نقاطی خاص شود، که البته در مقیاس چنین بازی‌ای کاملاً اجتناب‌ناپذیر بوده و به راحتی می‌توان از آن چشم‌پوشی کرد.

هر گوشه از جهان بازی دارای اقلیم آب و هوایی و نوع پوشش خاص خود است

جهانی که جریان‌ساز شد

از جنبه‌های بسیاری می‌توان Red Dead Redemption 2 را یکی از بهترین‌ بازی‌های امسال دانست و در این بین دو ویژگی از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ اول آن‌که این تاثیرگذارترین داستانی است که راکستار تا به امروز روایت کرده، داستانی درگیرکننده که به لطف شخصیت‌پردازی‌های فوق‌العاده قوی‌اش حس مقاوت در برابر تغییر و تبعات آن را به بهترین شکل به نمایش می‌گذارد. دوم آن‌که، این پویا‌ترین بازی‌ جهان‌باز خلق شده توسط خالق این سبک است، که نه تنها از گستردگی قابل توجهی برخوردار است، بلکه جریان زندگی نیز در تمام نقاط آن به چشم می‌خورد و حس می‌شود. ماجراجویی داستانی آرتور مورگان هر چند پس از ۶۵ ساعت به اتمام می‌رسد، اما باز هم ساعت‌ها ماجراجویی در گوشه و کنار جهان بازی، یافتن تمام نقاط آن و تعامل با مردمی که منتظر او هستند در انتظار شماست. بنابراین برای به اتمام رساندن این بازی خیلی عجله نکنید، زیرا در دوره‌ای که بسیاری از شرکت‌ها اهداف تجاری را در ساخت بازی‌های خود دنبال می‌کنند، تنها راکستار می‌تواند چنین بازی‌ای خلق کند و این اتفاق شاید به این زودی‌ها دوباره تکرار نشود.

همچنین می‌توانید پرونده مفصل مربوط به بازی Red Dead Redemption 2 را در شماره‌ی ۱۳۲ مجله بازی‌نما مطالعه نمائید.

انتخاب سردبیر


10

داستان عالی، جهان زنده، مراحل متنوع، تکراری نشدن بازی حتی پس از ۶۵ ساعت

برخی باگ‌های مربوط به فیزیک بازی

پلتفرم: PC, PS4, XOne

سازنده: Rockstar Studios

ناشر: Rockstar Games

تاریخ عرضه: آبان ۹۷

نسخه‌ی بررسی شده: XBOX one

سبک: اکشن ماجرایی، جهان باز

author-avatar

About واران گیم

واران گیم محلیست برای انتقال اخبار بازی ها و ارائه خدمات به کاربران فارسی زبان جهان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *